چکیده:
طرح فرضیه ای پیرامون نظریات تک عامل نگر (جبرگرا) در جغرافیا و سایر علوم
افشارکهن جواد*
* دانشگاه اصفهان
کاوش در سرگذشت علوم مختلف، بسیاری از زوایای پنهان در سیر تکوین دانشهای انسانی را آشکار می سازد. در این میان، برخی ویژگیها در بین علوم مختلف، مخصوصا در مراحل آغازین شکل گیری و استقلال آنها، مشترک به نظر می رسند. از جمله این خصایص مشترک می توان گرایش به تبیین تک بعدی، یا تک عامل نگری در تحلیل پدیده ها اشاره کرد. بدین سان، در نوشتار حاضر، این فرضیه مطرح شده است که بنابر عللی چند (که برخی از آنها مورد اشاره قرار گرفته اند)، مکاتب جبرگرا (جبر جغرافیایی، جبر اجتماعی، جبر ژنتیکی و ...) گرایشهایی هستند که متعلق به دوره های اولیه تکوین علوم جدید می باشند. گرایشهای جبرگرا زمانی پدید آمده اند که علوم مختلف از یکدیگر جدا شده و برای اعلام موجودیت بر نقاط تمایز خود پافشاری بیشتری کرده اند. این گرایشها نظریات بدیعی هستند که کل پارادایم حاکم بر حوزه های علمی سابق را دگرگون کرده اند. در این میان، آنچه جالب توجه است قدرت بالای تبیین گری، پیشگویی و درجه قابل توجهی از اعمال کنترل بر پدیده هاست که در این گونه نظریات، وجود دارد (به صورت تصوری). اما گرایشهای سالهای اخیر در حوزه علوم مختلف مبتنی بر ایجاد دیدگاه های بین رشته ای (Inter Disciplinary) و در جهت استفاده بهینه از ظرفیت های این علوم در ارتباط با یکدیگر است و البته ما را، یک گام دیگر از مکاتب و نظریات تک عامل نگر دور می سازد.
در جغرافیا نظریه «جبر جغرافیایی»، در قرن نوزدهم توسط متفکرینی چون ریتر، راتزل، باکل و … شکل گرفت. این خود تجلی دیگری از امری عام بود که در فرضیه خود به آن اشاره داشته ایم.
خلاصه ماشینی:
"علل نگرش تکبعدی اگر بپذیریم که علم به معنای جدید آن زاییدهء بروز انشقاق در فلسفه و پیدایش بینشی جزیینگر نسبت به پدیدهها و واقعیات خارجی است،میتوان این فرض را مطرح کرد که: علوم مختلف در فرایند جدایی خود از فلسفه و در جهت کسب مشروعیت برای این استقلال،ناچار بودهاند بر عاملی خاص تکیه کنند که استقلال و انفکاک آنها را میسر میکرده است.
این نظریهء علمی با تئوریهای حزب نازی آلمان که افکار نژادپرستانه مبتنی بر برتر بودن آریاییها را مبنای کار خود قرار داده بود(و بدینترتیب در تبیین تاریخی فرهنگ و تمدن و نیز حوادث جاری بر عاملنژاد انگشت تأکید مینهد)ترکیب شد و مورد استفاده تئوریسینهای حزب نیز قرار گرفت.
شاهد دیگری که میتوان در تأیید فرض مطرح شده در این نوشتار آورد این است که نظریات تکعاملنگر،قدرت کنترل انسان را(حداقل به صورت تصوری)افزایش میدهند و این امری است در راستای هدف علمگرایی (scientism) رایج در سدهء نوزدهم که مطابق آن انسان به قصد نیروهای پیرامون خود و استفادهء از آنها،به علم روی آورد.
پیدایش ایدهء جبر جغرافیایی که بر عامل جغرافیا به عنوان عامل نهایی و منحصر به فرد در تحلیل پدیدهها و حوادث مختلف تأکید دارد نیز در همین راستا قابل درک است.
اما این انفکاک،با نوعی گرایش افراطی در علوم مختلف همراه بوده که مطابق آن،متفکران اولیهء این علوم،به این تصور دامن زدند که قابلیت شناخت و استفاده از پدیدهها،تنها از رهگذر نگریستن به پدیدهها از دریچهء همان علم کافی و بسنده است(هر علمی ب دریچهء نگاه خود تأکید میکرد)."