چکیده:
فیض کاشانی و محقق سبزواری با طرح نهچندان صریح حلیت نفسی غنا در عصر گسترش تصوف شیعی بهتأثر از صوفیان سنی و بهویژه ابوحامد غزالی به طلایهداری صوفیۀ عامیمذهب متهم شدهاند. به باور مخالفان، طرح مسئلۀ حلیت غنا ازسوی فیض و محقق، راهبردی زیرکانه در حجیتبخشی به وجد و سماع صوفیانه بوده است. باوجوداین، با تطبیق نظریات فیض کاشانی، محقق سبزواری و غزالی درمییابیم که هدف نهایی غزالی از طرح مسئلۀ حلیت نفسی غنا، صرفاً تصویب مناسک صوفیانه، ازجمله وجد و سماع بوده و برخلاف فقیهان شیعه چندان با محظوریت تعارضات روایی منابع عامه مواجه نبوده است؛ بنابراین، او در طرح این مسئله اساساً رویکردی درجهاول و موضوعمحور اتخاذ نموده و ازاینرو، بهشکل گستردهای در پیجویی راهبردهای ایجابی اثبات حلیت غنا کوشیده است؛ در نقطۀ مقابل، فیض و محقق قرار دارند که مؤلفههایی از نظریۀ غزالی را در رفع تعارضها و مخصصهای فراوان روایات شیعی بهکار گرفتهاند و بهسبب ارائۀ همین رویکرد درجهدوم و مسئلهمحور از توجیه لوازم پذیرش حلیت نفسی غنا، که همان تصویب سماع صوفیانه باشد، امتناع نمودهاند.
With planning relatively explicitly a essential lawfulness of ghana in the period of growing Shiite Sufism، Feyz Kashani and Mohaqeq Sabzevari have been accused of being effected by Sunni Sufis and particularly Abu Hamed Ghazzali as a vanguard Sunni Sufism. According to the opponents` approach، permitting ghana by Feyz and Mohaqqeq was a cleverly strategy until they could make Sufi vajd and sama appear documentary. But when theories of Feyz Kashani ، Mohaqqeq Sabzevari and Ghazzali are compared with each other، we understand that Ghazzali`s definite purpose of his permit was only acceptance of Sufistic rituals including vajd and sama`، and in contrast to Shiite foqaha، he was not so much faced with an obstacle such as conflicts of traditions in the Sunni resources. Therefore، Ghazzali has basically adopted a first rate and subject oriented approach to planning this problem، and for this reason، vastly tried to find the positive strategies for proving the permission of ghana. On the opposite side، are Feyz and Mohaqqeq who have used some elements of Ghazzzali`s theory in order to resolve many conflicts between the Shia traditions and remove the specified ones، and for the reason of the same second rate and problem oriented approach، refused to justify the requisites of accepting essential lawfulness of ghana which is justly confirming the Sufi sama`.
خلاصه ماشینی:
"با بررسی تطبیق نظریات این سه تن مشخص میشود که هدف غزالی از طرح مسئلۀ حلیت نفسی غنا تصویب سماع صوفیانه بوده و اساسا رویکردی درجهاول و تهاجمی محسوب میشود؛ در نقطۀ مقابل، این فیض و محقق هستند که از بخشهایی از نظریۀ غزالی برای رفع تعارضها و مخصصهای فراوان روایات شیعی بهره گرفتهاند و بهواقع، هیچ توجهی به لوازم پذیرش حلیت نفسی غنا که همان تصویب سماع صوفیانه باشد، نداشتهاند؛ مخالفان فیض و محقق نیز لوازم شیوۀ این دو تن را درحکم اصل مدعایشان قرار داده و با انگیزههای گوناگون، بهشکل غیرمنصفانهای به این دو تن تاختهاند؛ درحالیکه غایت ایشان از طرح حلیت نفسی غنا، نوعی رویکرد درجهدوم و تلاشی برای حل مشکلات روایات مربوط به غنا در منابع شیعی (بحرانی، 1376: ج1، ص518)، ولی به این نکته توجه نکرده که احتمال ایجاد اصوات مطرب همسان با نواهای طربانگیز صوفیان در تلاوت نیز وجود دارد؛ چنانکه میبینیم تلاوت برخی قاریان صاحبفن امروزی به این سطح از غنایی بودن رسیده است ولی امثال محقق و فیض با رصد تلاوتها و مرثیههای اطراف خود و قیاس آنها با سماع خلسهآور و طربآفرین صوفیان، در تبیین و تنقیح مفهوم طرب بهمشکل برخوردهاند.
بنابراین، اکنون به این تعارض میتوان پاسخ داد که چگونه است که فیض و محقق از حلیت غنا بهمفهوم کیفیت صوتی حمایت میکنند و درعینحال به سماع صوفیانه توجهی نداشته، بلکه آن را محکوم مینمایند؟ پاسخ این است که نخست، رویکرد ایندو به اصل حلیت نفسی غنا، نگاهی واسطهای و درجهدوم برای رفع تعارضها و مخصصهای روایات شیعی است؛ پاسخ دوم اینکه، این دو تن برخلاف برخی فقیهان آشنا به موسیقی یا حالات غالب بر اهل تصوف و لهو، تصوری روشن از مفهوم طرب و طربانگیزی نداشته اند (همانگونه که محقق وقوع لهو در تلاوت را بعید شمرده است)؛ ازاینرو، میبینیم اصلا به این مباحث وارد نشده و اشکالات مخالفان را بیپاسخ گذاشتهاند؛ مخالفان این دو تن نیز از سکوت ایشان و لوازم فاسد مترتب بر بیان ایندو استفاده نموده و آنها را به گرایشهای صوفیانه متهم نمودهاند."