چکیده:
هدف مقاله حاضر تحلیل عناصر کهن الگویی داستان ماهان از هفت پیکر نظامی براساس نظریه تک اسطوره ژوزف کمپبل است. ماهان نماد خودآگاه وجود ماست که به خواست ناخودآگاه، به کنه وجود راه می برد و با «من» های نیک و بد درون رویاروی می شود و با شناخت کارکردهای آنان، به ناشناخته ترین بخش زیرین ضمیر راه می یابد. او به منابعی که رفتارهای نیک و بد را تغذیه می کنند پی می برد و پس از همراهی با «من» های شرور ناخودآگاه، به یاری «من» نیک وجود، به عالم بیداری و هشیاری بازمی گردد. دیدار او با خضر درون، تولد دوباره خودآگاه و رسیدن به یگانگی و خرسندی وجود است. مسیر ماهان در این سفر درونی انطباق زیادی با مراحل سفر در نظریه کمپبل دارد.
This paper is an analysis of archetypal elements in Mahan story in Haft Paykar (“The Seven Beauties”) based on Joseph Campbell's Monomyth Theory. Greed is the reason why Mahan starts his journey and duly leaves heaven where he lived without being aware of its value. His journey starts from a palm grove، which is a sign of his spiritual ascension. Since he does not have insight yet، he sees the leaders on his journey as monsters thatmake him suffer during the night but when the night endsthey changeinto light as a manifestation of God’s face. Mahan meets Anima after passing the thousand step well (the whale’s belly) which brings himawareness، and after gaining awareness he meets his guide who is the Khidr. Their meeting is a rebirth for him and a return to heaven، and the reward and bless he acquiresthrough his journey is an eternal life in heaven.
خلاصه ماشینی:
"(۳۰ :۴/۱۳۸۵ روز «نماد عروج روحانی است » (همان ، ۳/۱۳۸۸: ۳۸۹) و ماهان روزها، مانند تمام کسانی که از راه های شناخته شده و امن زندگی کناره گرفته اند و به سوی ندایی خاص و نه چندان رسا از منزل ها عبور می کنند، ناچار، به تنهایی ره می نوردد و با مشکلاتی ناشناخته دست و پنجه نرم می کند.
غار بر غار دید منزل خویش مار هر غار از اژدهایی بیش (نظامی ، ۱۳۸۹: ۲۳۸، بیت ۱۳) غار، نماد ناخودآگاه ، یا به عبارتی ذهن و قلب بشر، نیز نماد مدفن و قبر است که به این صورت ، با وجه نمادین دیگر آن ، یعنی ورود به جهان زیرزمینی و رستاخیز، ارتباط می یابد (وریس ، ۱۹۷۶: ۸۸؛ نقل در یاحقی و بامشکی ، ۱۳۸۸: ۴۹)، یا اینکه نماد کشف من درونی و حتی من نخستینی است که در عمق ناخودآگاه آدمی سرکوب شده است (شوالیه و گربران ، ۴/۱۳۸۵: ۳۳۷).
ماهان به چنگ و دندان راهی به سوی نور بازمی کند و تا سر از روزن بیرون می نهد، باغی پرمیوه همچون بهشت می بیند که دخل آن می تواند شهری را بی نیاز کند: دخل او آنگهی که کم باشد، زو یکی شهر، محتشم باشد (نظامی ، ۱۳۸۹: ۲۵۳، بیت ۵) ماهان در باغی که اینک در بخش فرودین زمین ، یعنی ناخودآگاه او، جای دارد، با نیک و بد وجودش که جلوه هایی از آنیما و آنیموس او هستند روبه رو می شود و نیک و بد درون ، هریک ، او را به صفتی از پنهانی های ماهان ، که منبع رخدادهای خیر و شر در خودآگاه او محسوب می شوند، فرامی خوانند."