چکیده:
بحث از جوهر، و جسم بعنوان یکی از انواع جوهری، از مباحث مهم و مطرح در فلسفه است. اغلب فلاسفه مشا قائل به جواهر خمسه: عقل و نفس و جسم و ماده و صورت هستند و حقیقت جسم را مرکب از ماده و صورت میدانند و مدعیاند که ترکیب ماده و صورت انضمامی است. سهروردی نیز، در برخی از آثارش جسم را بهعنوان یکی از جواهر خمسه و مرکب از ماده و صورت میداند، اما در برخی دیگر تنها به سه نوع جوهری عقل و نفس و جسم قائل شده و جسم را بسیط گفته است. ملاصدرا برخلاف پیشینیان دیدگاه متفاوتی اتخاذ کرده است. او ضمن اینکه برخلاف سهروردی جسم را بهعنوان یکی از اقسام پنجگانه جوهری میپذیرد، برخلاف مشائیان نیز، ترکیب جسم از ماده و صورت را اتحادی میداند. نوشتار حاضر ضمن طرح و تبیین دیدگاه سهروردی و نقدهای ملاصدرا بر او به بررسی و تحلیل موارد اختلاف آنها پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"ملاصدرا متوجه تفاوت دیدگاه شیخ اشراق در دو کتاب تلویحات و حکمۀالاشراق شده است ؛ لذا در بخش طبیعیات از کتاب اسفار، پس از نقل آرای او درباره حقیقت جسم ، توهم تناقض و توجیه شارحان در رفع آن را نپسندیده و میگوید: «همانا کلام این حکیم عظیم در بعضی مواضع از کتاب بزرگش به نام مشارع و مطارحات صریح است در اینکه اتصال و امتداد را غیر از آنچه از عوارض کم و فصولش است ، انکار میکند و اتصالی را که مقوم جسم است باطل میکند و آنچه را در تلویحات ذکر کرده ، چیزی است که دلالت می کند بر اینکه آنچه را هیولی نامیده است ، امتداد جوهری ممتد به ذات خود یا مقدار قائم به نفس خود می باشد، بلکه خواص هیولی که نزد مشائین بسیط تر از ماهیت جسم بما هو جسم است ، یعنی آنچه صلاحیت دارد جنس برای اجسام نوعیه بسیط یا مرکب باشد، برای او ثابت میشود، چون در آن تصریح کرده به اینکه در جسم چیزی است که اتصال و انفصال را با هم قبول میکند و اتصال خودش چیزی از آن را قبول نمیکند، پس قابل برای آن دو امر دیگری است ."