چکیده:
کتاب «نقد کتب حدیث» از آثار یکی از مؤلفان عصر حاضر است که در نویسنده آن به تصور خود، به معرفی احادیث جعلی موجود در منابع روایی شیعه پرداخته است. دقت در روش کاری مؤلف نشان میدهد که برخی روایات موجود در منابع روایی، به اشتباه مورد نقد قرار گرفتهاند و به نادرستی به عنوان حدیث مجعول معرفی شده اند. مهم ترین علت این مسأله عدم بهره بردن مؤلف از روش های فقه الحدیثی برای فهم محتوای روایات است. بدین معنی که گاه، محتوایی به روایت نسبت داده میشود که مراد جدی معصوم از بیان آن روایت نبوده است. همین درک ناقص موجب میشود که برداشت از روایت، با اصول عقلی یا آیات قرآنی معارض به نظر برسد. لذا مؤلف را وادار میسازد که به موضوع بودن روایت حکم کند. حال آن که در صورت رعایت موازین فقه الحدیثی به ویژه توجه به تشکیل خانواده حدیث، میتوان مفهوم واقعی روایات را به درستی درک کرد و در صورت کشف چنین مفهومی، به طور طبیعی، تعارض پیش گفته ایجاد نخواهد شد و محتوای روایت نیز برای حدیث پژوه قابل استفاده خواهد بود. در این مقاله سعی شده است با طرح چند نمونه از نقدهای آقای طباطبایی به کتب حدیث، اشکالات ایشان در فهم حدیث به جهت عدم تشکیل خانواده حدیث یا سایر موازین فقه الحدیثی، مورد بررسی قرار گیرد و نشان داده شود که چنین نقدی، تا چه میزان میتواند خطرناک و مشکل آفرین باشد.
The book ''Naqd Kotob Hadith" has been written by one of the contemporary scholar which the author has attempted to introduce fabricated Hadiths in Shiite narrative sources. This paper tries to show that not only some Hadiths which have been criticized and introduced as a fabricated Hadith are not faked Hadith and wrong but also the author has made mistake. The main important reason for this matter is inattention to the principles and methods of understanding of Hadith for explanation and interpretation of traditions. For example sometimes it has been attributed something to the Imams or Prophet which is not the what they have mean. Hence، at the result of this misunderstanding the meaning of Hadith will be in contrast to the Qur'an and certain Hadith. This article through some examples from the book clarifies that author of the book has not considered to the principles and rules of science of understanding of Hadith، and it is clear that this matter is serious and perilous.
خلاصه ماشینی:
حال آن که در صورت رعایت موازین فقه الحدیثی به ویژه توجه به تشکیل خانواده حدیث، میتوان مفهوم واقعی روایات را به درستی درک کرد و در صورت کشف چنین مفهومی، به طور طبیعی، تعارض پیش گفته ایجاد نخواهد شد و محتوای روایت نیز برای حدیث پژوه قابل استفاده خواهد بود.
در این مقاله سعی شده است با طرح چند نمونه از نقدهای آقای طباطبایی به کتب حدیث، اشکالات ایشان در فهم حدیث به جهت عدم تشکیل خانواده حدیث یا سایر موازین فقه الحدیثی، مورد بررسی قرار گیرد و نشان داده شود که چنین نقدی، تا چه میزان میتواند خطرناک و مشکل آفرین باشد.
1. نقد اثر صلوات بر رسول خدا و اهل بیت پاک ایشان و اثر زیارت امام حسین (ع) آقای طباطبائی در بخشی از کتاب نقد حدیث به نقد کتب دعا و زیارات پرداخته و چنین مینویسد: در کتاب «مصباح المتهجد» اثر شیخ ابو جعفر طوسی ضمن تعقیبات و دعاهای روز جمعه نوشته است: «و عنه (أبی عبدالله الصادق) -علیه السلام من قال بعد صلاة الفجر أو بعد صلاة الظهر- اللهم اجعل صلاتک و صلاة ملائکتک و رسلک علی محمد و آل محمد لم یکتب علیه ذنب سنة».
به عنوان نمونه آقای طباطبایی در نقد روایتی از کتاب کافی چنین مینویسد: «شیخ کلینی در «باب مولد ابی جعفر محمد بن علی الثانی» از اصول کافی حدیث غریب دیگری آورده است بدین صورت: «علی بن ابراهیم، عن أبیه قال: استأذن علی أبی جعفر (ع) قوم من أهل النواحی من الشیعه فأذن لهم فدخلوا فسألوه فی مجلس واحد عن ثلاثین ألف مسألة فأجاب (ع) وله عشر سنین» یعنی: «علی بن ابراهیم از پدرش روایت کرده است که گفت: گروهی از شیعیان از شهرهای دور آمدند و از ابو جعفر دوم (امام جواد (ع) ) اجازة ورود خواستند.