چکیده:
آسیبدیدگی حدیث، از پدیدههای مشخص و شناخته شده میراث حدیثی مسلمانان است و از آنجا که این آسیب یا متوجه سند حدیث است یا متن آن،دانشمندان مسلمان از دیرباز، برای رد یا قبول حدیث، به نقد سند و متن روی آورده و برای آن روشها و قواعدی را ابداع کردهاند. صرف نظر از این که از جهت تاریخی، کدام نقد، تقدم داشته و معیار بوده، این سؤال مهم مطرح است که کدام یک از این دو روش، اصالت دارد و برای رد یا اثبات حدیث به عنوان روش اصلی تجویز میشود، به گونهای که ما را از نقد دیگری بینیاز میکند؟ آیا هر یک از این دو روش، برای نوع خاصی از حدیث کارآیی دارد یا هر دو روش باید در نقد هر نوع حدیثی به کار برد؟ و نهایت آن که نتایج این دو نقد، تا چه اندازهای بر صحت صدور حدیث از معصوم دلالت دارد؟در این مقاله که به شیوه جمعآوری اطلاعات کتابخانهای و نقد و بررسی دادهها به روش تحقیق توصیفی تحلیلی نگاشته شده، تلاش میشود پاسخی به این پرسشها داده شود و در نهایت مشخص میشود که استفاده از هر دو روش نقد، برای اثبات و صحت عموم احادیث لازم است، مگر در موارد خاصی که به جهت نوع متن حدیث، به یکی از دو روش کفایت میکند. ضمن این که اثبات صحت سند یا صحت متن، مستلزم اثبات صحت صدور نیست.
Injuryof Hadith، in different ways، is a distinct and well-known phenomenon of Muslims' Hadith legacy. Since، such an injury is directed at the document of Hadith or its text، the Muslim scholars paid attention to the criticism of document or text in order to accept or reject the Hadith. So، they have invented many methods and rules. Apart from which criticism had been taken historically precedence over the other or considered as a criterion، this important question raises that which one of both methods is authentic and that which one is prescribed to accept or reject a Hadith as a principal method، so that there is no need to criticize the other method? Does each of both methods serve individually for a specific Hadith? Or both of them should be applied for criticizing any kind of Hadith? Eventually، to what extent the results of these two criticisms do approve the Hadith expressed or issued by an Imam truly?In this paper written by gathering data through library study and the data criticized and analyzed through descriptive-analytical method، it is attempted to answer to the above- mentioned question and finally it becomes clear that it is necessary to use both of the critical methods to prove the accuracy of the Hadiths in general، except in the particular cases، depending on the kind of the text، one of the two methods is used. It is while that proving the accuracy of document or text does not require proving accuracy of its issuance.
خلاصه ماشینی:
مقاله پیشرو، نخستین پژوهش جامع و مستقل در خصوص ادله تقدم نقد سند و متن و نیز نقد آنها است که در آن تلاش شده است، علاوه بر برخی از مباحث مرتبط، مانند تعریف نقد و انواع آن، تقدم تاریخی این دو نقد، تفاوت میان صحت سند یا متن با صحت صدور و عدم ملازمت صحت یکی با دو مورد دیگر، ادله مدعیان تقدم هر یک، ذکر و ارزیابی شود و در نهایت معلوم دارد که آیا میتوان یکی از دو نقد مذکور را برای تصحیح خبر، ابتدائا تجویز کرد؛ به گونهای که نیازی به نقد دیگری نباشد یا چنین تقدم تجویزی به طور مطلق وجود ندارد یا اگر وجود داشته باشد، به نوع و ماهیت متن حدیث برمیگردد.
4-1-2-3- عدم اعتماد به ظاهر افراد: توجه به اوصاف ظاهری افراد از جمله امور عقلایی و منطقی است، اما همچنین، بنابر سیره عقلا، نباید در اقوال (و حتی در اعمال) صرفا به ظاهر افراد بسنده کرد و در کنار آن باید به نقد متن پرداخت، چرا که ممکن است که ظاهر افراد فریبنده باشد یا حقیقی اما در بیان خود تعمدا دروغ بگویند یا سهوا اشتباه کنند و ثقه و عادل بودن افراد نیز، مانع جدی برای عدم سهو آنان در اخذ و نقل حدیث یا وضع حدیث از سوی آنان نیست، بلکه سخن از فرقههایی است (مانند کرامیه) که جواز جعل حدیث را دادهاند یا زهادی که برای رضای خدا و دفاع از دین به جعل حدیث پرداختهاند (حاکم نیشاپوری، ۱۳۹۷ق، 14؛ ابن حجر، 1422ق، 225؛ شهید ثانی، 1408ق، 156) و ثقات، دهها حدیث جعلی روایت کردهاند که وضاعانی امثال مغیره بن سعید آن را ساخته و در لابلای کتابهای اصحاب امام باقر(ص) و امام صادق(ع) قرار دادند (معروف حسنی، 1407ق، 208-209) تا آنجا که گفته شده که گاهی به نظر میآید که نه اثبات این که گوینده چه وضعیتی داشته، بلکه اثبات صحت متن حدیث مهم باشد (ابوریه، بیتا، 337 به بعد).