چکیده:
آیا شهود خدا می تواند دلیلی بر وجود او باشد؟ کسانی مدعی شده اند که از شهود خدا
وجود خدا نتیجه گرفته می شود و کسانی دیگر معتقدند از آنجایی که شهود خدا امری
همگانی نیست، این امر نمی تواند دلیلی بر وجود خدا باشد. به نظر می رسد، شهود و
رؤیت هر چیزی متضمن نوعی حیثیت دیگرنمونی است. برای کسی که چیزی را دیده است، وجود
آن چیز اثبات می شود. این نوع استدلال قیاسی است نه استقرایی; زیرا نفی آن متضمن
تناقض است.
خلاصه ماشینی:
"اما اگر مثلا پرفسور برون مدعی رؤیت بیواسطه خدا شود و عده ای از استادان دانشگاه با او همراهی کنند، که ما هم خدا را دیده ایم و پس از آن به دلیل تبیین های فرویدی یا غیر فرویدی و یا اساسا بدون هیچ تبیینی، به کلی منکر وجود خدا شوند، در این صورت چه چیزی برای آقای برون اتفاق می افتد؟ ممکن است وی از این برخورد همکارانش ناراحت شود، اما در اینکه او خدا را دیده است، هیچ تزلزلی به خود راه نمی دهد.
اما از نظر هستی شناختی و معرفت شناختی، دو گزاره حکایت از وجود ستاره واقعی دارند; زیرا فرض کنید جونز تا قبل از مصرف این دارو ستاره ای ندیده باشد و هیچ توصیفی از ستاره برایش رخ نداده باشد و حتی لفظ «ستاره» را هم نشنیده باشد، آیا ممکن است پس از مصرف دارو، بدون اینکه ستاره واقعی ای ببیند، در او حالتی پدید آید که بتوان آن را با این عبارت گزارش کرد: «به نظر جونز می آید که او ستاره ای می بیند»؟ بنابراین، در چنین وضعیتی او باید واقعا ستاره ای دیده باشد تا بتوان گزاره فوق را در موردش به درستی به کار برد.
حال، اگر جونز قبلا ستاره ای دیده باشد و پس از مصرف دارو این حالت برایش پیش بیاید و واقعا در آن حالت، ستاره ای نباشد که او ببیند، در این صورت گزاره «به نظر جونز می آید که ستاره ای می بیند» دلالت دارد بر وجود ستاره ای که او یا الان دیده است، و یا در وقتی دیگر دیده است و مصرف دارو سبب شده حافظه اش فعال شود و ستاره دیده شده را دوباره مورد توجه قرار دهد، هر چند خود متوجه نیست که صورت ستاره در حافظه را می بیند."