چکیده:
مسئله«خلود»در آیه107 سوره«هود»با استثنای مشیت الهی همراه شده است که ذیل
آن مفسران مسلمان دربارة خلود کافران در عذاب، اتفاق نظر داشته و خلود اهل کبائر از
مومنین، نزد آن ها محل اختلاف است. پرسش مقالة پیشرو این است که آیا مفسران اشعری،
معتزلی و امامی در تفسیر آیة خلود (هود: 107 ) متاثر از مذاهب کلامی خویش بوده اند یا آن که
در مواردی، از اصول مذهب کلامی خویش عدول کرده اند؟ تحقیق حاضر بیان گر این نکته است
که مفسران معتزلی و امامی در سده های مختلف تاریخی از گذشته تا به امروز متاثر از اندیشه
های کلامی خویش بوده اند. مفسران اشعری متقدم تا قرن دهم نیز کاملا متاثر از مذهب کلامی
خویش به تفسیر آیه پرداخته اند، اما مفسران متاخر اشعری در قرن سیزدهم و چهاردهم در
کتب خویش از تفسیر رایج میان اشاعره عدول کرده و در چارچوب جدیدی به تفسیر آیه
پرداخته اند.
خلاصه ماشینی:
"دستة سوم : برخی مفسران متأخر اشعری مذهب مانند آلوسی (قرن سیزدهم ) و عزت دروزه (قرن چهاردهم ) هستند که ذیل آیة خلود، به قول مشهور اشاعره اشاره ای ندارند و استثنای موجود در آیه را متوجه دفع این توهم می دانند که خلود، امری واجب بر خداوند است که نقض آن ممکن نیست ، آن گونه که معتزله بدان اعتقاد دارند (آلوسی ، ١٤١٥ق ، ٦: ٣٣٩).
محمدجواد مغنیه ، از مفسران بزرگ قرن چهاردهم معتقد است ، مفسران ذیل آیة شریفه دربارة تعلیق خلود بر مشیت الهی دچار اطالة کلام شده و وجوه فراوانی را ذکر کرده و معنای آیه را در حد طلسم و متشابهات قرار داده اند، حال آن که آیه از محکمات و واضحات است ؛ و خلاصه اش این است که هر شخصی که به واسطة گناهی وارد دوزخ شود، قادر بر خروج از آن نیست ؛ نه با واسطه و شفیع و یاری کننده ای و نه با دادن فدیه ، ولی اگر خدا بخواهد که او را از آن خارج سازد، آن شخص عاصی از وصف «خلود» خارج می شود، زیرا هیچ چیزی ارادة الهی را محدود نمی کند و همه چیز در نهایت به ارادة الهی برمی گردد."