چکیده:
بهطورکلی، چگونگی رفتار در هر سبکی از تربیت، بر جهانبینی حاکم بر آن سبک و نوع نگاه به انسان، مبتنی است و بدون شناخت انسان، شناخت خدا، هستی و چگونگی رفتار انسان در جامعه تبیین نخواهد شد. از-اینرو، این پژوهش به شیوهی توصیفی_ تحلیلی و به روش کتابخانهای، به بررسی این موضوع از دیدگاه قرآن و حدیث می پردازد. از نظر انسانشناسی اسلامی، انسان موجودی دو بعدی(مادی و روحانی)، دارای اختیار، مسئول، الهی و فطرتمحور، برخوردار از عقل، حقیقتگرا و زیباگراست؛ بدین صورتکه انسان در حوزه تربیت اجتماعی با واکنش مسئولانه نسبت به پدیدههای پیرامون خویش، با تکیه بر الهی بودن، پیروی از وحی، مراجعه به فطرت، به کارگیری عقل و با بهرهگیری از اراده، اختیار و حاکمیت عقل بر احساس و جهت دادن فطرت زیباییگرایی، میتواند به هدف خود؛ یعنی رشد اخلاقی و انسانی و سعادت دنیا و آخرت دست یابد. ازاینرو، انسان کامل و توسعهیافته، همان انسانی است، که با حرکت بر محور انسانیت و اصول فطرت، تکامل مییابد و با یاری جستن از سه منبع عقل، وحی و تجربه، راه تعمیق و گسترش اصول انسانی را، در عرصه های حیات خود باز میکند.
خلاصه ماشینی:
از نظر انسانشناسی اسلامی، انسان موجودی دو بعدی(مادی و روحانی)، دارای اختیار، مسئول، الهی و فطرتمحور، برخوردار از عقل، حقیقتگرا و زیباگراست؛ بدین صورتکه انسان در حوزه تربیت اجتماعی با واکنش مسئولانه نسبت به پدیدههای پیرامون خویش، با تکیه بر الهی بودن، پیروی از وحی، مراجعه به فطرت، به کارگیری عقل و با بهرهگیری از اراده، اختیار و حاکمیت عقل بر احساس و جهت دادن فطرت زیباییگرایی، میتواند به هدف خود؛ یعنی رشد اخلاقی و انسانی و سعادت دنیا و آخرت دست یابد.
علامه طباطبایی، ذیل آیه نوشته است: «این آیه و آیات بسیار دیگر هست، که اجتماعی بودن همه شؤون اسلام را میرساند و صفت اجتماعی بودن، در تمامی آنچهکه ممکن است به صفت اجتماع، صورت بگیرد(چه در نوامیس و چه احکام)، متناسب با آن مورد رعایت شده است»(طباطبایی، 1417، ج4، ص92) و برای هر وجدان آگاه، اجتماعی بودن اسلام در تمامی قوانین عملی؛ یعنی دستورات عبادی و معاملی و سیاسی و اخلاقی و معارف اصولی، کم و بیش روشن است(همان) انسان، در میان تمامی جانداران، موجودی است، که باید اجتماعی زندگی کند و اجتماعی بودن انسان، به کنکاش و بررسی چندانی نیاز ندارد؛ زیرا فطرت تمامی افراد انسان چنین است؛ یعنی فطرت تمام انسانها، این معنا را درک میکند و تاریخ و همچنین آثار باستانی، که از قرون و اعصار گذشته، باقی ماندهاند، چنین نشان میدهند، که انسان، همیشه در اجتماع و بهطور گروهی زند گی کرده است(طباطبایی، 1417، ج4، ص92).