چکیده:
نظریۀ تکامل، در نیمۀ دوم قرن نوزدهم میلادی، از طریق متون درجۀ دوم و معمولاً مادهگرایانه به عربزبانان معرفی شد. این صورت از نظریۀ تکامل در واقع التقاطی بود از نظریههای داروین و دیگر تکاملگرایان آن عصر. محمدرضا اصفهانی با اصل نظریۀ تکامل مخالف نبود و آن را از حواشی مادهگرایانهاش تمییز میداد، ولی تکامل انسان را نه تنها خلاف آموزههای دینی، بلکه از نظر علمی نیز نادرست میدانست. وی بر اساس خلاصهای از ترجمۀ عربی فصل اول تبار انسان داروین، کتاب لودویگ بوخنر و مقالاتی که در جراید علمی عربی آن زمان وجود داشت، تلاش کرد که به فهم دقیقتری از نظریۀ تکامل، نسبت به همتایان مسیحی عرب خود، دست یابد. از آنجا که در آن عصر هنوز بعضی از زیستشناسان و حتی تکاملگرایان غربی نیز با نظریۀ تکامل انسان مخالف بودند، وی با دسترسی به آرای ایشان و افزودن آرای خود، به شکلی از نقد «علمیِ» این نظریه دست یافت که در آن زمان در سرزمینهای اسلامی بینظیر بود.
خلاصه ماشینی:
Islamic Responces to… وي در پاسخ به اين فرضيه که بريدن مداوم دم سگ ها در طول قرن ها باعث ايجاد نسلي از سگ هاي بدون دم شود، مي نويسد: اين بيچاره اصم و کر بوده است از استماع اين خبر که عرب ها و عبري ها از چندين هزار سال است که ختان ميکنند و با وجود اين يکي از آنها هم تا کنون مختون زاييده نشده است ؟ (همان ، ص ٢٠) از اين عبارات معلوم مي شود که وي درک درستي از نظريۀ انتخاب طبيعي داروين نداشته و آن را با نظريۀ لامارک اشتباه گرفته است ، ولي در آن زمان بيشتر تکامل گرايان ، ازجمله خود داروين ، سازوکار لامارکي را مقبول مي دانستند (لارسون ، ص ١۵) و در نتيجه انتقاد اسدآبادي پربيراه نيز نبود.
چراکه حدود ۴ سال پيش از انتشار نقد فلسفة دارون ، يک عالم شيعي ديگر به نام هبة الدين شهرستاني کتابي با عنوان اسلام و هيئت (١٣٢٧ق /١٢٨٨ش /١٩٠٩م ) به زبان فارسي منتشر کرد تا نشان دهد يافته هاي جديد نجوم غربي را مي توان در آيات و روايات اسلامي يافت (ارجمند، ١٩٩٧، ص ٢١) اين کتاب که بارها در ايران تجديد چاپ شده است ، حاصل مطالعه و آشنايي هبة الدين با جنبه هاي مختلف نجوم جديد است که با ضعيف ترين استدلال ها و تأويل ها در کنار برداشت هاي عجيب از آيات و روايات قرار گرفته اند.