چکیده:
بیشتر فیلسوفان در طول تاریخ نه تنها نتوانسته اند شعور همگانی موجودات را به لحاظ فلسفی به اثبات برسانند، بلکه بر اساس برخی ادله، شعور مادیات را انکار کرده اند. حکمت متعالیه در مقام ارائه تبیینی فلسفی از این آموزه دینی گام هایی ارزنده برداشته و صدرالمتالهین و تابعان حکمت متعالیه در مقام تبیین عقلی و استدلال بر آن برآمده اند. در این مقاله با به کارگیری روش توصیفی ـ تحلیلی و با رویکردی تطبیقی و انتقادی، تبیین سریان ادراک در مادیات با توجه به حیثیت تجردی آنها بررسی شده است. یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که هرچند صدرالمتالهین و بسیاری از اندیشمندان، تبیین یادشده را پذیرفته و آن را به عنوان یکی از راه های جمع بین اعتقاد به شعور همگانی موجودات بر اساس دلیل مساوقت از یک سو و پذیرش ادله تجرد علم از سوی دیگر مطرح کرده اند، درستی آن کانون تردید است. البته به اعتقاد نویسنده، هرچند نمی توان با این دلیل به اثبات شعور همگانی موجودات پرداخت، با استناد به آیات و روایاتی که به دلالت مطابقی و یا التزامی بر سریان ادراک در موجودات دلالت دارند می توان به این نتیجه دست یافت که هر موجودی ـ از جمله مادیات از آن جهت که مادی هستند ـ بهره ای از علم دارد.
خلاصه ماشینی:
"ازآنجاکه صدرالمتألهین بر اساس مهم ترین دلیل شعور همگانی موجودات ـ دلیل مساوقت علم و وجود ـ سریان ادراک در هستی را پذیرفته، باید به این پرسش مهم پاسخ دهد که چگونه این دیدگاه با ادله تجرد علم سازگار است؟ طبیعی است که تبیین دلیل مبتنی بر حیثیت تجردی مادیات به عنوان راهی برای برطرف کردن این ناسازگاری بدوی پیشنهاد شود؛ اما آیا این تبیین صحیح است؟ و آیا می توان با استناد به آن، شعور سراسری موجودات را اثبات کرد؟ پژوهش حاضر با بررسی تقریرهای مختلف از دلیل مبتنی بر حیثیت تجردی مادیات، می کوشد پس از تبیین، میزان توفیق حکمت متعالیه در اثبات شعور مادیات را بر اساس دلیل مزبور بسنجد.
3. تبیین علامه طباطبائی در میان دیگر تابعان حکمت متعالیه، علامه طباطبائی برای مادیات به نوعی تجرد قایل است که از این حیث، مادیات ثابت و بدون تغییرند و می توانند همانند موجودات مجرد عقلی و مثالی، عالم باشند، نه از آن جهت که ماده و متغیر هستند: فالعلم یساوق الوجود المجرد، والوجودات المادیة لا یتعلق بها علم ولا لها علم بشی ء لکن لها، علی کونها مادیة متغیرة متحرکة لا تستقر علی حال، ثبوتا من غیر تغیر ولا تحول لا ینقلب عما وقع علیه.
با فرض پذیرش ادله وجود ارباب انواع، می توان این پرسش را نیز مطرح کرد که چگونه تعلق و ارتباط معلول به علتش ـ هرگونه که تفسیر شود ـ موجب علم معلول می شود و به عبارت دیگر، چه تلازمی میان عین الربط بودن معلول به علت و ثبوت علم برای معلول وجود دارد؟ بله، در صورت پذیرش وحدت شخصی وجود و اینکه ممکنات از شئون و تجلیات علت بوده (صدرالمتألهین، 1981، ج 1، ص 47، 329ـ330) و به عبارت دیگر، عین وجود علتشان هستند، در واقع یک موجود حقیقی عالم خواهیم داشت."