چکیده:
منطق ارسطویی ـ سینوی با غفلت از وجود و بر پایه نگاه ماهوی به واقعیت خارجی بنا شده است. نگاه متفاوت صدرالمتالهین به واقعیت خارجی و نحوه آگاهی انسان از آن، موجب تغییر بنیان های منطق ماهوی می شود. صدرالمتالهین در آثار منطقی خود به ارائه نظام مند منطق وجودی خود نپرداخته، اما در آثار فلسفی خود به نحو پراکنده برخی از مطالب منطق وجودی را ارائه کرده است. در دیدگاه صدرالمتالهین وجود، فصل یا صورت اخیر تامین کننده جهت اتحاد بین نوع، فصل اخیر و دیگر جنس ها و فصل های پیشین است؛ برخلاف دیدگاه جمهور که ترکیب انضمامی ماده و صورت، تنها وحدت اعتباری ماهیت را افاده می کند و نمی تواند توجیه گر جهت اتحاد در حمل کلیات ذاتی بر یکدیگر باشد. در دیدگاه مشهور ماده و صورت واقعیت خارجی و از معقولات اولی به شمار می آیند، اما جنس و فصل صرفا لحاظ ذهنی و از معقولات ثانی منطقی هستند؛ ولی در نگاه وجودی صدرالمتالهین آنچه واقعیت دارد و در خارج محقق است، وجود فصل است که به دنبال آن نوع، جنس، فصل های پیشین و امور عرضی به همان وجود موجودند. ازاین رو جنس و فصل و نوع، صرفا لحاظ ذهنی و از معقولات ثانی منطقی به شمار نمی آید. صدرالمتالهین اعتبارات لابشرطی در کلیات خمس را از احکام خارجی ماهیت می داند و آن را به وجود و احکام وجود ارجاع می دهد. همچنین در نگاه وجودی او، سنخ صورت و فصل اخیر از سنخ ماهیات نوع و جنسی کاملا جداست و این دو داخل در ذات ماهیت نیستند.
خلاصه ماشینی:
"در دیدگاه صدرالمتألهین وجود، فصل یا صورت اخیر تأمین کننده جهت اتحاد بین نوع، فصل اخیر و دیگر جنس ها و فصل های پیشین است؛ برخلاف دیدگاه جمهور که ترکیب انضمامی ماده و صورت، تنها وحدت اعتباری ماهیت را افاده می کند و نمی تواند توجیه گر جهت اتحاد در حمل کلیات ذاتی بر یکدیگر باشد.
در دیدگاه مشهور ماده و صورت واقعیت خارجی و از معقولات اولی به شمار می آیند، اما جنس و فصل صرفا لحاظ ذهنی و از معقولات ثانی منطقی هستند؛ ولی در نگاه وجودی صدرالمتألهین آنچه واقعیت دارد و در خارج محقق است، وجود فصل است که به دنبال آن نوع، جنس، فصل های پیشین و امور عرضی به همان وجود موجودند.
به چنین لحاظی در اصطلاح بحث ماده و صورت «بشرط لا» می گویند که در آن هیچ یک از اجزا و کل بر یکدیگر حمل نمی شوند؛ اما اگر ذهن هریک از ماده و صورت ذهنی را به عنوان ماهیتی لحاظ کند که در ذات خود مبهم و ناقص است و برای تکمیل ذات خود به ضمیمه کردن ذاتیات دیگر نیاز دارد، در این صورت آنچه تصور شده جنس و فصل است.
یکی از اشکال های صدرالمتألهین به دیدگاه مشهور، این است که ترکیب انضمامی ماده و صورت نمی تواند وحدت طبیعی نوع را تبیین کند و توجیه گر جهت اتحاد در حمل کلیات ذاتی (جنس، فصل و نوع) بر یکدیگر باشد."