چکیده:
با وجود تفاوتهای بسیار میان کار فلسفی کانت و نیچه، شباهتهای جالبی نیز در دیباچههای آنها بر دو کتاب اصلیشان نیز به چشم میآید: فراسوی خیر و شر نیچه و نقد عقل محض کانت. در این دیباچهها، این دو فیلسوف نقدهای خود از جزمباوری و متافیزیک را عرضه میکنند و از امیدهای خود برای فلسفة آینده سخن میگویند. این یک فلسفة آینده از نظر هر دو، از جزمباوری فاصله خواهد داشت. کانت اثر خود را در واقع تمهیدی بر این فلسفه میشمارد، در حالی که نیچه همچنان امید ظهور این فلسفه را در سر میپروراند. در این مقاله سعی شده است در سه بخش این مضامین بیان و شرح شود. در درآمد، صحنة شباهتهای میان این دو دیباچه را ترسیم خواهیم کرد. در بخش دوم، منظور و مراد کانت و نیچه از جزمباوری را شرح داده، نشان میدهیم چرا آنها از افول و مرگ جزمباوری سخن میگویند. بخش پایانی، نشان میدهد که چرا نیچه و کانت هر دو سودای یک فلسفة آینده را در سر دارند، فلسفة آیندهای که آثار خود را همچون تمهیدی بر آن تلقی میکنند.
خلاصه ماشینی:
کانت این کتاب را مختصرشده و قابل فهم ترشدة نقد عقل محض ٣ میدید (٦-٢٥ ,١٢ :٢٠٠٤ ,Kant) و نیچه هم فراسوی خیر و شر را روایتی سرراست از چنین گفت زرتشت ٤ ( :٢٠٠٩ ,Nietzsche III, Beyond Good and Evil).
از این تفاوت های سبک شناختی که بگذریم ، به لحاظ محتوا و مقصود هر دو نویسنده خود را در میانۀ یک تاریخ فکری ـ فلسفی ریشه دار میبینند که اکنون سر از نبرد بین جزم باوری و فلسفه ای از نوع دیگر ـ که برای کانت همان فلسفۀ نقادانه است ـ درآورده و خود و اثر خویش را به نحوی نشان دهندة راه بیرون شدی از این وضعیت به شمار میآورند.
از نظر نیچه ، این فیلسوفان جزم باور در مواجهه با حقیقت همچون مردانی خشک و جدی بودند که نتوانسته اند حقیقت را به دام اندازند، زیرا حقیقت نه فهمیدنی که به دام انداختنی است : آیا آن جدیبودن هول انگیز و مزاحمت ایجادکردن های دست وپاچلفتانۀ تاکنون آن ها در راه یافتن و نزدیک شدن به حقیقت ، شیوه های نامناسب و ناشیانه برای به دست آوردن یک زن نبوده است ؟ شک نیست که تاکنون این زن نگذاشته است که به چنگ آن ها بیفتد و هرگونه جزم باوری را افسرده و دلسرد، در حالی که بر جای خود ایستاده است ، ترک کرده است ، اگر اصلا ایستاده برجای خود ترک شده باشد؛ زیرا هستند سخره گرانی که ادعا میکنند آن [جزم باوری] افتاده است که کل جزم باوری به صورت به روی زمین قرار گرفته ، و چه بسا که جزم باوری واپسین نفس هایش را میکشد (Preface :٢٠٠٢ ,Nietzsche).