چکیده:
تجربۀ دینی بهعنوان یک نظریۀ بهنسبت منسجم، نخستین بار توسط شلایرماخر مطرح شد. او تجربۀ دینی را به «احساس وابستگی به امر مطلق» تعریف کرد. شلایرماخر گوهر دین را شهود و احساس میداند که بینیاز از وساطت مفاهیم عقلی است. از جمله آثار و نتایج تجربۀ دینی شلایرماخر را میتوان شخصی کردن عنصر اساسی دین، ترویج رویکرد سلبی دربارۀ شناخت ذات و صفات خدا، در نظر گرفتن احساس بهعنوان منبع شناخت و امکان حصول شناخت بیواسطه دانست. بر اساس نظر هگل، محتوای دین و فلسفه یک چیز است و هر دو مراحلی از آگاهی روح هستند. بهنظر وی تنها با اندیشه میتوان به وجود خدا و ذات الهی پی برد. هگل با تکیه بر نظر خود مبنی بر عدم امکان آگاهی بیواسطه، تجربۀ دینی و شهودگرایی شلایرماخر را نقد میکند و الهیات مبتنی بر احساس را ناتوان از توصیف و تبیین صحیح دین و خدا میداند. شاه بیت انتقادهای هگل بر تجربۀ دینی مورد نظر شلایرماخر عدم امکان شناخت بیواسطه و انتقاد به شخصی بودن عنصر دینی در تجربۀ دینی، ناتوانی آن از شناخت ذات خدا، عدم توجه به یگانگی قوای ذهنی و انتقاد از در نظر گرفتن احساس بهعنوان منبع شناخت است.
Being a frequently discussed topic through recent centuries, religious experience is one of the special subject that include wide variety of definitions in the theories of those who believe in it. However, intuitive nature of religious experience is the same element in all these definitions. As a fairly coherent theory, religious experience first propounded by Schleiermacher. Schleiermacher define religious experience as the feeling of absolute dependence.On the contrary to the rational and moral approaches to religion, Schleiermacher establishes a new trend which its foundation is feelings and emotions. This approach seeks a new condition and causes new results that deeply influence the comprehension of religion and God. As a case in point, negative approach to comprehension of essence and features of God can be mentioned as the consequences of religious experience of Schleiermacher.
In Hegel's opinion the religion and philosophy's contents are the same and both of them are phases of soul's consciousness. In his opinion, God's existence and divine essence can be understood only through thinking. By leaning to his own idea about the impossibility of immediate recognition, Hegel, criticizes Schleiermachers intuition idea and believes that the theology which is based on feelings is disabled of comprehensive description of God and religion. These criticisms are based on Hegel's definition of religion and his description of the way of gaining awareness. Centered of Hegel's criticism of Schleiermacher's religious experience is the impossibility of immediately knowledge and personal understanding of the religious element in religious experience.
خلاصه ماشینی:
هگل با تکيه بر نظر خود مبني بر عدم امکان آگاهي بي واسطه ، تجربۀ ديني و شهودگرايي شلايرماخر را نقد مي کند و الهيات مبتني بر احساس را ناتوان از توصيف و تبيين صحيح دين و خدا مي داند.
نقد به تجربۀ ديني با توجه به عدم امکان شناخت بي واسطه هگل در کتاب «پديدارشناسي روح » خود يقين حسي بي واسطه را چنين توصيف مـي کنـد: «واقع امر اين است که اين يقين ، آشکارا معلوم مي دارد که انتزاعـي تـرين و کـم مايـه تـرين حقيقت است » (هگل ، ١٣٩٠: ١٥٨) و آن را به کسب اين مطلـب منحصـر مـي دانـد: «ايـن ، هست » (همان ) به اين معنا که تمام چيزي که براي آگاهي روي مي دهد، وقوف بـه هسـت بودن آن شي ء است .
هگل در درسگفتارهاي خود در باب فلسفۀ دين آرايي مانند آراي شلايرماخر را در نهايـت منتهي به آگاهي از اين مي داند که «خدا هست » و آن را به تهي کردن ذات باري تعالي و بـه دست فراموشي سپردن آن تعبير مي کند: «اين گونه خدا به عنوان خدايي زنده درک نمي شود، مانند چيزي واقعي و منسجم ، آن را نمي شود مانند روح درک کرد» (١٩٨٤:١٢٦ ,Hegel).
٥. نقد به در نظر گرفتن احساس به عنوان منبع شناخت انتقاد هگل به شلايرماخر و ديگر رمانتيک ها مانند ژاکوبي ، بر اين اساس است که آنها براي حفظ ايمان و دين از نقدهاي عصر روشنگري ، از فلسفۀ کانـت اسـتفادٔە منفـي کـرده انـد و ايمان را در برابر عقل نهاده اند (مجتهدي ، ١٣٨٥: ٥٧).