چکیده:
با در نظر گرفتن سرشت چندفرهنگی تکوین سیستمهای فکری، میتوان گفت باروخ بندیکت اسپینوزا نگاه خود به مسئلة امکان یا امتناع توفیق بین فلسفه و شریعت را در امتداد سنت ابنرشدگرایان لاتین و یهود صورتبندی کرده است. بخش عمدهیی از رسالة الهیاتی ـ سیاسی مصروف پاسخ دادن به این مسئله شده است. فکر فلسفی اسپینوزا از چندین سنت فلسفی و سیاسی تاثیر گرفته است. وی که از متفکران طبیعی-مسلک دوران رنسانس الهام گرفته است، به سنت جمهوری خواهی رادیکال تعلق دارد و در تکوین میراث روشنگری رادیکال سهمی عمده داشته است. در پیوند با این جریانها، وی در عین حال از سنت اصلاحات دینی پروتستان نیز متاثر بوده و سابقة تربیت یهودی دارد. اسپینوزا با مسئلة بزرگ امکان یا امتناع جمع بین الهیات و فلسفه، یا دیانت و عقلانیت درگیر است. مواجهه فیلسوف روشنگری رادیکال با نص مقدس، در پرتو امکانهای میراث فکر عقلانی یهودی و اسلامی صورت گرفته است. وی برای پاسخ به آن مسئلة بزرگ، آشکارا با جریانهای عقلگرا و نصگرای تاریخ دیانت یهود رویارو میشود. به اعتبار سهم عظیم تفکر عقلی اسلامی در برآمدن فلسفة یهودی قرون میانه، تاملات اسپینوزا او را به میدان فکر عقلی اسلامی نیز میکشاند. در مقایسه با نصگرایان و عقلگرایان مسلمان و یهودی قرون میانه، وی راه میانه را برگزیده و در بخشهای الهیاتی رسالة الهیاتی ـ سیاسی در دفاع از این حکم احتجاج میکند که: نه فلسفه خادم شریعت و نه شریعت خادم فلسفه است. برپایة این رای اسپینوزایی، میتوان این دو فرضیة مکمل را مطرح کرد: 1) امتناع جمع بین فلسفه و شریعت در رسالة الهیاتی ـ سیاسی لزوما به معنی تمهید مبانی عرفی برای حوزة عمومی نیست. 2) رسالة الهیاتی ـ سیاسی از رهگذر هرمنوتیک تاریخی نص، نظریه یی ایمان¬گرایانه تمهید میکند که حوزه فراخ زندگی در وضعیت مدرن را از سترونی و سردی بی معنایی رهایی میبخشد.