خلاصه ماشینی:
"اولین کاری که در این زمینه به ذهن من رسید، این بود که ارتباطات سلسلهمراتبی در مدرسه بین کارکنان و گروه مدیریتی مدرسه از میان برداشته شود و بیشتر به «فرایندها» فکر کنیم تا به نتایج؛ یعنی همة عوامل بدون درنظر گرفتن پستی که دارند، درکارهای مربوط به مدرسه همکاری داشته باشند و اگر در زمینهای بهوجود آنها نیازی بود و دانش و تجربة لازم را هم در آن مورد داشتند، به راحتی ورود پیدا کنند.
مورد دیگر این بود که برای ایجاد صمیمیت بیشتر، تصمیم گرفتم وقتی معلمان در زنگهای تفریح به دفتر مدرسه میآیند، محیط کاری خودم از آنها جدا نباشد.
کتابخانة معلمان که در دفتر مدرسه قرار دارد و به هنگام درسپژوهـی سـاده و نیز درسپژوهی سامانیافتهتر و علمی مورد استفاده قرار میگیرد و بهطور غیرمستقیم هم باعث میشود معلمان در زمینة کاری خود مطالعه داشته باشند؛ کتابخانههای کلاسی که بهطور مجزا در هر کلاس شامل یک کتابخانة جمعوجور برای دانشآموزان است و بچههای همان کلاس هم تأمین کتابهای آن را بر عهده دارند، و همینطور کتابخانة اولیا برای دانشافزایی و آگاهی پدر و مادرها از نحوة تربیت فرزندانشان و برخورد با آنها.
در طرح شما زنگ ورزش و معلم ورزش یا معلمانی که کار تربیتبدنی انجام میدهند، چگونه جایگاه و شأن پیدا کردند؟ در این زمینه هم راهکار من بها دادن به معلمان ورزش و فعالیتهایی بود که آنها با بچهها در زنگهای ورزش داشتند؛ چرا که آنها میتوانستند هنگام لیلی، مارپیچ رفتن و فعالیتهایی از این قبیل، به شناسایی دانشآموزانی که اختلالات یادگیری داشتند کمک شایانی کنند."