چکیده:
این مقاله در نظر دارد چرایی و چگونگی تأثیرگذاری «تمثیل» در عرفان اسلامی از دیدگاه عبدالرحمان جامی بر نگارههای ترسیمشدة سلامان و ابسال هفتاورنگ ابراهیممیرزا را مورد بررسی قراردهد. هنر در اندیشة عرفانی وسیلهای است برای تبیین معنا و عارف برای بیان آنچه گفتنی نیست و جز بهواسطة شهود حاصل نمیشود، از زبان تمثیل بهره میبرد. جامی در هفتاورنگ اشعاری دارد که در عناوین آنها مستقیماً به واژة تمثیل اشاره کرده است. به علت روابط بین عرفا و هنرمندان و تبادل آراء و اندیشهها درمیان ایشان، همچنین اهمیت تمثیل در هنر و عرفان اسلامی، شاید بتوان با اندکی مداقه و باریکبینی به شواهد مستتر درک نگارگر از معنای تمثیل وقوف یافت
و به بازگو نمودن چگونگی استفادة آن در نگارة یادشده پرداخت. پرسشهای این مطالعه عبارتاند از:
نقش و نشانة کاربرد تمثیل در ترسیم نگارة سلامان و ابسال چیست؟
تمثیل در اندیشة جامی، بهعنوان شاعر و آفرینندة اثر سلامان و ابسال، چه جایگاهی دارد؟
چه مؤلفههایی در نگارة سلامان و ابسال تمثیلی بودن اثر و ارتباط آن با اصل داستان را تبیین میکند؟
فرض مقالة حاضر بر این است که ابراهیممیرزا، نگارگر اثر یادشده، با آگاهی به اندیشة تمثیلی نهفته در داستان منظوم سلامان و ابسال و با بهرهگیری از مؤلفههای آن، دستبهکار ترسیم و تصویرپردازی شده است. پیشازاین، در باب مسئلة تمثیل، کتابها و مقالاتی به طبع رسیده است که بیشتر به بررسی تمثیل در ادبیات و منطق پرداختهاند؛ و کمتر به دنبال بازیابی و پیگیری تأثیر آن در هنرهای تجسمی، ازجمله نگارگری ایرانی-اسلامی، بودهاند. در اینجا سعی شده است تا ـ با لحاظ کردن تمام یافتهها و گفتههای پیشینــ به بررسی اختصاصی یک نگاره پرداخته، و تأثیر اندیشة مزبور در این اثر ارزیابی شود.