چکیده:
سلفیه معاصر از ابن کثیر دمشقی به عنوان یک مفسر تمامعیار سلفی یاد میکنند. نوشتار حاضر با محور قرار دادن مبحث توحید به عنوان حوزهای اساسی در مکتب سلفیه، ادعای مذکور را خدشهپذیر میداند. با بررسی جامع تفسیر القرآن العظیم درمییابیم که رویکرد تفسیری ابن کثیر در برخی جوانب نظری و عملی مبحث توحید، مخالفتی تام و یا جزئی با تلقی خاص سلفیه دارد. وی با برگزیدن مکتب تفویضی ـ تاویلی در مسئله تفسیر صفات الهی، خود را به دیدگاه متاخران اشاعره به عنوان یکی از مکاتب مخالف سلفیه متمایل نموده است. به علاوه تبیین ابن کثیر از مفاهیم توحید عبادی و لوازم آن در سرتاسر تفسیرش نمیتواند با رویکرد خاص و انحصاری سلفیها مطابقت داشته باشد. نوع تلقی ابن کثیر از مجموع جوانب مسئله توحید، این مدعا را که وی پس از مرگ ابن تیمیه به سمت مکتب اشاعره متمایل شده است، تقویت میکند؛ همچنان که مستندات تاریخی قابل تاملی نیز در تایید مسلک اشعری ابن کثیر ارائه شده است
خلاصه ماشینی:
"نوشتار حاضر، این مٶلفۀ مهم سلفیه را در تفسیر ابن کثیر به عنوان اهم تفاسیر سلفیه بررسی خواهد نمود تا روشن شود که دیدگاه وی در مسئلۀ توحید، چه نسبتی با مکتب سلفیه دارد و آیا میتوان گفت که ابن کثیر در برخی مسائل اساسی در حوزۀ توحید با تفکر سلفی مخالف بوده است؟ اهمیت این بحث نیز از آنجا نشئت میگیرد که سلفیهای عصر حاضر، هر شخص یا گروهی را که در مباحث توحیدی، نظری بر خلاف ایشان ابراز نماید، از مکتب خود خارج میدانند.
بنابراین از آنجا اصل و اساس مکتب سلفیه بر پایۀ نوعی تفسیر خاص از تمامی جوانب مفهوم توحید بنا شده است، ابن کثیر به هیچ روی نمیتواند یک عالم و مفسر سلفی ـآن گونه که سلفیهای معاصر ادعا مینمایندـ لقب بگیرد؛ چرا که وی در برخی مسائل اساسی توحید، با اصول عقیدتی سلفیه مخالفت نموده و در برخی دیگر نیز موافقت تامی با دیدگاه سلفیه ندارد، حال اینکه سلفیه ارائۀ هر گونه تفسیری غیر از تلقی خاص خود را در هیچ یک از حوزههای مبحث توحید برنمیتابند؛ برای نمونه حتی در حوزۀ توحید صفاتی ـ به عنوان یکی از شقوق فرعی مسئلۀ توحیدـ سلفیها علمای اشاعره را به علت پذیرفتن مکتب تأویل به عنوان فرقهای منحرف معرفی مینمایند (بنباز، 1404: ش10/281)، لیکن در نوشتار حاضر، مخالفت ابن کثیر با تلقی سلفیها از توحید صفاتی اثبات شد و به این اعتبار وی نیز نمیتواند یک سلفی لقب بگیرد."