چکیده:
در این مقاله تلاش شده است که با استفاده از روش تحلیل و استنتاج، طرحی از دیدگاه فلسفی ملاصدرا درباره رابطه خیال با هویت انسان، ارائه شود. چنین طرحی میتواند چارچوب و چشم اندازی از چگونگی مداخلات تکوینی خیال در ساخت و شکلگیری هویت، ارائه کند. صورت نوعیه (انسانی)، صورت سیال (حال) و صورت نهایی (ملکات)، مفاهیم کلیدی برای تبیین چیستی هویت و سیالیت ذاتی آن هستند. خیال به مجموعه ظرفیتهای نفس برای مواجهه و کار با صورتهای خیالی، اعم از حفظ (مصوره)، دستکاری (متصرفه)، صورتسازی معقولات (متخیله) و معقولسازی صور (متفکره)، اطلاق شده است. اعتقاد ملاصدرا مبنیبر تجرد صورتهای خیالی، صدوری و وجودی بودن این صورتها،و ماده (استعداد) بودن نفس برای قبول و اتحاد با این صور، بهعنوان مبانی فلسفی برای تبیین رابطه خیال و هویت، در نظر گرفته شدهاند. خیال، رابطهای ذاتی، اتحادی و متقابل با هویت دارد. خیال با دخالت و حضوری سه وجهی، عامل ساخت، منشا بقا و واسطه آگاهی از هویت است. هویت نیز پس از شکلگیری اولیه در فرآیندهای خیال، اعم از انشا، نگهداری، دستکاری و فراخوان صورت های خیالی(تخیل)، دخالتی تام دارد.
خلاصه ماشینی:
"نفس به عنوان امری بالقوه از طریق کسب صورتهای علمی و ادراکی (حسی، خیالی و عقلی) میتواند فرآیند خروج خود از قوه به فعلیت را عملی سازد و هویت یابد (ملاصدرا، 1384 الف، سفر 3/1، ص.
ملاصدرا به ما یادآوری میکند همانگونه که چوب علت مادی برای صندلی است، نفس نیز علت مادی (استعداد)، برای صور ادراکی حسی و خیالی است (پس همانطور که چوب با قبول صورت صندلی یا صورتی دیگر هویت مییابد، نفس نیز با قبول صورتهای خیالی «چیزی میشود» و هویتی کسب میکند) (ملاصدرا، 1384 الف، سفر 3/1، ص.
وقتی صورتهای خیالی مجرد بوده، هویتی صدوری دارند و نفس نیز استعداد و قابلیت برای پذیرش این صورتها و اتحاد با آنها را دارد، نتیجه چیزی جز خروج نفس از قوه به فعلیت (ساخت هویت) بهواسطۀ این صورتها، نخواهد بود.
پس نفس ضمن هرگونه مواجهۀ جدید با صورتهای خیالی (اعم از ادراک خیالی، فراخوانی صور خیالی ذخیره شده و دخل و تصرف در این صور) با تمامی محتوای قبلی ادراکات (هویت) خود حضور دارد و ضمن آنکه همۀ موجودیت قبلی خود را به همراه دارد، امر جدید را دریافت میکند.
هویت کاملا متأثر از خیال و صورتهای خیالی است، ولی آیا خیال نیز از هویت تاثیر میپذیرد؟ ملاصدرا به ما یادآور شده است که هرکس حق را (و هر چیز دیگر را) جز بهواسطۀ وجود خاص خویش مشاهده نمیکند و جز بهوسیلۀ هویت خاص خود، او را نمیشناسد (ملاصدرا، 1384 الف، سفر 2/1، ص."