چکیده:
غزالی که در بیشتر مباحث، رویکردی کلامی دارد، ابنسینا را بهدلیل سه مسأله، ازجمله اعتقاد به قدم زمانی عالم، تکفیر کرده است. اما این پرسش که انتقادات وی تا چه میزان درست بوده و آیا میتواند توجیهگر مناسبی برای تکفیر ابنسینا باشد، همواره موردعنایت اندیشمندان بوده است. بررسی و ارزیابی مبانی و دلایل ابنسینا و غزالی در مسألهی حدوث و قدم عالم، حاکی از این است که ادعای غزالی مبنیبر اینکه اعتقاد به قدم زمانی عالم، در تقابل با معلولیت عالم و اختیار خداوند است و متون دینی نیز حاکی از حدوث زمانی عالم میباشند، ادعای باطلی است؛ زیرا مشکلات و نتایج فاسدی مثل انقطاع فیض از فیاض مطلق، انفکاک معلول از علت تامه و ترجیح بلامرجّح را بهدنبال دارد که غزالی نیز از توجیه مناسب این اشکالات و ارائهی پاسخ قانعکننده به آنها ناتوان بوده است. ازطرفدیگر، بررسی مبانی و دلایل ابنسینا بر قدم زمانی عالم نیز نشان میدهد که این اعتقاد، هیچ منافاتی با معلولیت عالم و اختیار خداوند ندارد؛ زیرا درست است که عالم، قدیم زمانی است؛ اما همین عالم، به دلیل ممکنالوجود بالذّات و واجبالوجود بالغیر بودن و مسبوقبودن وجود غیریاش به نیستی ذاتی آن، حادث ذاتی میباشد، همچنین نظریهی حدوث ذاتی، از نتایج فاسدی که مترتب بر نظریهی حدوث زمانی عالم است مصون میباشد و علاوه بر این، با حدوثی که در متون دینی به آن اشاره شده نیز کاملاً سازگار است؛ بنابراین روشن میشود که انتقادات غزالی بر ابنسینا، نادرست و بهدور از اصول اخلاقی حاکم بر نقد منصفانه است.
خلاصه ماشینی:
بررسی و ارزیابی مبانی و دلایل ابنسینا و غزالی در مسألهی حدوث و قدم عالم، حاکی از این است که ادعای غزالی مبنیبر اینکه اعتقاد به قدم زمانی عالم، در تقابل با معلولیت عالم و اختیار خداوند است و متون دینی نیز حاکی از حدوث زمانی عالم میباشند، ادعای باطلی است؛ زیرا مشکلات و نتایج فاسدی مثل انقطاع فیض از فیاض مطلق، انفکاک معلول از علت تامه و ترجیح بلامرجح را بهدنبال دارد که غزالی نیز از توجیه مناسب این اشکالات و ارائهی پاسخ قانعکننده به آنها ناتوان بوده است.
ازطرفدیگر، بررسی مبانی و دلایل ابنسینا بر قدم زمانی عالم نیز نشان میدهد که این اعتقاد، هیچ منافاتی با معلولیت عالم و اختیار خداوند ندارد؛ زیرا درست است که عالم، قدیم زمانی است؛ اما همین عالم، به دلیل ممکنالوجود بالذات و واجبالوجود بالغیر بودن و مسبوقبودن وجود غیریاش به نیستی ذاتی آن، حادث ذاتی میباشد، همچنین نظریهی حدوث ذاتی، از نتایج فاسدی که مترتب بر نظریهی حدوث زمانی عالم است مصون میباشد و علاوه بر این، با حدوثی که در متون دینی به آن اشاره شده نیز کاملا سازگار است؛ بنابراین روشن میشود که انتقادات غزالی بر ابنسینا، نادرست و بهدور از اصول اخلاقی حاکم بر نقد منصفانه است.
پاسخ غزالی به اشکال احتمالی فوق، بدینصورت است که وی ادعای فیلسوفان بر عدم تعلق ارادهی قدیم به حادث را بدیهی نمیداند؛ چراکه معتقد است در صورت بدیهیبودن، میبایست گروههای دیگر و ازجمله گروه گستردهی قائلان به حدوث عالم نیز نظری مشابه نظر فلاسفه میداشتند و تعلق ارادهی قدیم به حادث را محال میدانستند؛ درحالیکه قائلان به حدوث عالم، برخلاف فلاسفه، چنین امری را جایز میدانند، بنابراین باید برهانی بر این امر اقامه گردد (همان، صص: 54-55).