چکیده:
برخی فیلسوفان مسیحی ازجمله لین رادر بیکر حیات پس از مرگ را با رویکردی مادیانگارانه تفسیر میکنند. بیکر معتقد است دیدگاه تقوم وی دربارهی هویت شخصی بیشترین سازگاری را با حیات پس از مرگ مسیحی دارد. مطابق این دیدگاه، ملاک اینهمانی شخصی، داشتن ویژگی منظر اول شخص است؛ ازاینرو شخص پس از مرگ بدن، به دلیل بقای این ویژگی باقی میماند و به بدنی متناسب با آن جهان که با اعجاز خداوند خلق شده، دوباره تقوم مییابد. مقالهی حاضر پس از تحلیل دیدگاه بیکر دربارهی رابطهی تقوم و هویت شخصی و توجیه وی دربارهی سازگاری دیدگاهش با آموزهی مسیحیت، آنرا نقد میکند. وجود برخی ناسازگاریهای درونی و نیز ایراداتی فلسفی مانند خلاصهکردن انسان در یک ویژگی و همچنین ناسازگاری نظریهی بیکر با برخی آموزههای دینی، از آن جمله است. ایراداتی که درنهایت نشانگر ناکامی بیکر از ارائهی تفسیری مادیگرایانه از حیات پس از مرگ مسیحی است.
خلاصه ماشینی:
ازجمله تبیینهای مادیانگارانه درمورد حیات پس از مرگ، میتوان به این موارد اشاره کرد: الف) خلق مجدد: طبق این رویکرد که جان هیک از طرفداران آن است، اگر پس از مرگ شخص، خداوند بدنی با تمام ویژگیهای جسمی و ذهنی شخص قبل از مرگ خلق کند، درواقع این بدن مجددا خلق شده،باشخص پیش از مرگ اینهمانی دارد(13،ص:148).
بهطورخلاصه، بیکر در راستای هماهنگی با معاد جسمانی مسیحیت معتقد است منظر اول شخص که ملاک اصلی هویت شخصی است، با قوامیافتن بهوسیلهی یک بدن اخروی جدید، ضامن بقای شخص انسانی، پس از مرگ بدن دنیوی میباشد.
تفاوت دیدگاه بیکر با جان هیک در این است که چون هیک میان شخص و بدن رابطهی اینهمانی قائل است، خداوند با خلق بدن جدید، درواقع شخص جدیدی خلق کرده است؛ اما در دیدگاه بیکر، ملاک هویت شخصی، پس از مرگ بدن همچنان باقی است و بدن جدیدی که خداوند خلق میکند، تنها، قوامبخش جدیدی برای همان شخص موجود است.
لازم به ذکر است دیدگاه بیکر دربارهی حیات پس از مرگ و ضرورت خلق بدن برای حفظ منظر اول شخص، محدود به معاد و قیامت نمیشود، بلکه برزخ را نیز شامل میشود؛ ازاینروست که طبق دیدگاه وی، منظر اول شخص، بلافاصله پس از مرگ بدن، برای بقای خود، نیاز به بدنی جدید خواهد داشت.