چکیده:
عبدالقاهر جرجانی از بلاغیون معروف ایرانی است که براساس نظریهاش، برتری یا ارزش حقیقی یک اثر ادبی را برخاسته از «نظم» موجود در آن میداند. نظم از دید او، کل ساختار یک متن را در بر میگیرد و سبب ایجاد انسجام لفظی و معنایی در متن و اثر میشود. برتری سخن از دید وی، به زیبایی نظم و حسن همجواری کلمات در شبکهای منسجم از روابط نحوی و آگاهی گوینده از جایگاه صحیح کلمات در ترکیب مربوط است. با بررسی و تحلیل اصول و قواعد این نظریه در متون گوناگون، میتوان ارزشهای ادبی و کارکردهای بلاغی موجود در متون را کشف کرد و به دلایل توانایی و برتری نویسندگان و شاعران این متون دست یافت؛ چنانکه با تحلیل این نظریه در کنار دیگر نظریههای زبانشناسی در غزلی از حافظ، درمییابیم که حافظ در مقام شاعری توانمند و آگاه، با علوم بلاغی و کارکردهای هریک، با استفادۀ بجا و مناسب از ابزارهای بلاغت و فصاحت، زنجیرهای از انسجام و پیوستگی لفظی و معنایی را در غزل ایجاد کرده و با دلالتهای ثانویۀ موجود در آن، مخاطبان را از وجود معانی ثانویهای آگاه میکند که درک آنها براساس بافت شکل میگیرد.
Abd al-Qahir al-Jurjani was one of the famous Iranian rhetoricians who believed that، according to his own theory، the superiority or the real value of a literary work lies in its "order". "Ordering"، in his view، flows in the whole structure of a text and creates a lexical and semantic coherence in it and in whole work. He believed that the superiority of speech relates to the beauty of order، words good-neighboring in an integrated network of syntactic relations، and the composer's awareness of word's correct place in combination. The literary value، the existing rhetorical functions of these texts، and finding why their authors and the poets are so capable and outstanding can be found through the analysis of the principles of this theory in different works. Analyzing his theory and comparing it with the other linguistic theories، it can be found that Hafez، as a great capable poet who knows rhetoric techniques and their functions has created a chain of lexical and semantic coherence in his sonnet، by proper and in-time use of rhetoric and eloquence tools and has made the reader or the audience، using secondary denotations، aware of a secondary meaning that can be found on the basis of context.
خلاصه ماشینی:
با بررسی و تحلیل اصول و قواعد این نظریه در متون گوناگون ، میتوان ارزش هـای ادبی و کارکردهای بلاغی موجود در متون را کشف کـرد و بـه دلایـل توانـایی و برتـری نویسـندگان و شاعران این متون دست یافت ؛ چنانکه با تحلیل این نظریه در کنار دیگر نظریه های زبان شناسی در غزلی از حافظ ، درمییابیم که حافظ در مقام شاعری توانمند و آگاه ، با علوم بلاغـی و کارکردهـای هریـک ، بـا استفاده بجا و مناسب از ابزارهای بلاغت و فصاحت ، زنجیره ای از انسجام و پیوستگی لفظی و معنـایی را در غزل ایجاد کرده و با دلالت های ثانویه موجود در آن ، مخاطبان را از وجود معانی ثانویه ای آگاه میکند که در́ک آن ها براساس بافت شکل میگیرد.
در مقاله حاضـر سـعی کـرده ایـم براساس اصول و قواعد استخراج شده از نظریـه نظـم جرجـانی در ارتبـاط آن بـا نظریـات زبان شناسی و تبیین آن ها در غزلی از حافظ ، مهارت حـافظ را در مقـام شـاعری برتـر در تشخیص مواضع صحیح اجزای کلام و ترکیب آن ها با یکدیگر در غزل هایش برای ایجاد انسجام و پیوستگی در کل اثر، نشان دهیم .
این غزل ، بافتی در وصف عشق دارد که کاربرد واژه هایی چـون «تـر́ک، عشـق ، ساقی، لولی، خال و خط ، لب لعل ، حسن » متناسب با بافت است ؛ یعنی گوینده ، واژه هایی را که دال بر مدلول نامتناسب با این بافت داشته باشد، به کار نبرده اسـت ؛ مـثلا از واژه هـای متعلق به بافت حماسی یا عبارات مربوط به بافت تعلیمی استفاده نکرده است ، یا حتی اگـر کلماتی به کار رفته که میتواند در بافت تعلیمی بگنجد ـ مانند کلمات موجود در سه بیت پایانی ـ حافظ با دقت آن ها را در بافت غنایی گنجانده است .