چکیده:
روش تحقیق از دروس بنیادی در همۀ رشتههای علمی است. در این میان، روشهای کیفی تحقیق در دهههای اخیر رشد چشمگیری یافته و مورد اقبال بیشتری قرار گرفتهاند؛ اما متاسفانه سهم متون دانشگاهی ما در این حوزۀ نوپدید، بسیار ناچیز است. کتاب «روششناسی تحقیقات کیفی» تالیف جناب آقای دکتر ایمان، در این راستا نگاشته شده و توانسته است بسیاری از مباحث مربوط به این روشها را تدوین کند؛ اما متاسفانه نقایص صوری، ساختاری و محتوایی متعددی در این تالیف وجود دارد. پژوهۀ فرارو که با روش اسنادی و تحلیلی انجام گرفته است، با هدف خدمت به ارتقا و تصحیح تالیف یادشده آنرا به بوتۀ نقد نشانده و با تبیین استدلالی دهها اشکال موجود، لزوم ویرایش صوری، ساختاری و محتوایی مجدد بخشهایی از کتاب خصوصاً برخی نمودارها و مدلها و نیز فصل هفتم آن که به «تحلیل گفتمان» اختصاص دارد را پیشنهاد کرده است. این پژوهه سعی نموده انتقادات خود را در هر مورد با پیشنهاد اصلاحی ضمیمه کند. همچنین معرفی ساختار منطقی نگارش بر اساس سازماندهی تقسیم ارسطویی و ارائۀ کاربرد آن در نقد ساختاری کتاب، از دستاوردهای ابتکاری این تحقیق است
Methodology is one of fundamental lesson in all scientific courses. In recent decades،qualitative methods of research attract many researchers' attention but unfortunately، the share of academic texts in this newfound field is rare. "Qualitative Research Methodology" by Dr. Imanhas many privileges and numerous initiatives and can compensate shortage of qualitative research methodology text to some extent. Nevertheless، there are some formal، structural and content defects in this book. This study conducted by documentary method recommends some modification of organized cases and explains (a) many existing problems، (b) the necessity of formal and content edition of book especially some diagrams، models and chapter 5 allocated to discourse analysis. This study tries to criticize the above-mentioned book and propose some modifications. Furthermore، of this study's achievements is (a) presentation of logical structure of writing organized according to Aristotle's division and (b) presentation of its application in structural review of the book.
خلاصه ماشینی:
نگاهی به این عناوین و مقایسۀ آنها با عنوان فصل که «روششناسـی تـاریخی – تطبیقـی» است و نیز توجه به قانون اول و دوم تقسیم که اقسام باید جزئیـاتی بـرای مقسـم باشـند و تداخلی نیز با هم نداشته باشند، این پرسش ها را فراروی خواننده مینهد که : چـرا گـاهی از تعبیر «تاریخی – تطبیقی» استفاده شده و گاهی از قید «تطبیقی» و گاهی از قیـد «تـاریخی»؟ آیا این سه مرادف یکدیگر هستند؟ بر اساس محتوای این فصل ، نظر مولف ایـن اسـت کـه این سه نوع تحقیق جدا هستند؛ یعنی نوعی از تحقیق به نام تاریخی وجـود دارد کـه ایشـان حدود پنج صفحه فقط به شرح این نـوع پرداختـه انـد.
پیشنهاد اولیه این است که اگر بنا باشد عنوان فصل تغییر نکند، ابتـدا تحقیـق تـاریخی و سپس تحقیق تطبیقی به عنوان مقدمه توضـیح داده شـوند و در نهایـت ، تحقیـق تـاریخی – تطبیقی به عنوان محتوای اصلی این فصل توضیح داده شود؛ اما ظاهرا اصرار بر وجود عنوان واحد برای این سه منطقی نباشد؛ زیرا با توجه به تفسیر جداگانۀ مولف محتـرم از ایـن سـه روش که پیش تر ارائه شد، وجود ملاک واحد به عنوان قانون چهـارم تقسـیم کـه در مبـانی نظری ارائه شد در بین این سه در کنار احراز قانون سوم یعنی جزئی بودن هر سـه بـرای آن کلی، دشوار است ؛ چون قید «تاریخی – تطبیقی» غیر از قید «تطبیقـی» و قیـد «تـاریخی» بـه تنهایی است و بر آنها صدق نمیکند و این دو نیز هر یک اخص از آن هسـتند.