چکیده:
قرآن در آیاتی چند به همانند آوری - مانند خود- تحدی می نماید؛ گاهی به سوره ای، زمانی به دو سوره و در نهایت، به مانندسازی با قرآ« تحدی شده است. مفسران از دیرباز به این نکته توجه داشته اند و این چرایی چنان سوالی در پیش روی آن ها خودنمایی کرده است. برخی بر این پندارند که آیات، مراحل تحدی را بیان می کند و گروهی تلاش می کنند بین محتوای سوره و نوع تحدی ارتباط برقرار سازند و دسته ای غرض خاصی برای آن متصور هستند. مقالة حاضر به روش توصیفی - تحلیلی با رویکرد قرآنی، آیات تحدی را از دیدگاه علامه طباطبائی در تفسیر گرانسنگ المیزان بررسی می کند و چنین نتیجه می گیرد که بیان تحدی در آیات مختلف قرآن به صورت مطلق است و مشتمل بر «اغراض خاصی» می باشد. تحدی در آیه 88 سوره اسراء، تحدی به تمام اغراض قرآ« می باشد و غرض اساسی کلّ کتاب آسمانی این است که احتیاج های مردم را تا روز قیامت دربردارد. تحدی در آیه 28 سوره یونس، تحدی به یک غرض تامّ و جامع است بر این اساس، دیدگاه علامه را در بحث تحدی می توان مبتنی بر«غرض خاص» استوار دانست که نشات گرفته از مبنای ایشان در بحث علت تسمیه «سوره»می باشد.
خلاصه ماشینی:
، ج 6: 147) و تفسیر کبیر، ذیل آیة 13 سورة هود میگویند اعجاز قرآن تنها در فصاحت و بلاغت که مربوط به نظم و سیاق، مخصوص به آن است، چون اگر غیر از این میبود، خداوند در تحدی عرب به ساختن و پرداختن و دروغ بستن به خدا قناعت نمیکرد، برای اینکه بلاغت قرآن چند مرحله دارد که بالاترین مرحلة آن، بلاغت است و مرحلة متوسط و آخر آن برای بشر ممکن و عملی است، پس تحدی در آیة 13 سورة هود مربوط به بلاغت و فصاحت آن است و کلمة «مثل» همانندی آن با قرآن در جنس نیست؛ زیرا اگر از نظر جنس مانند آن باشد، با دوبارهخوانی آن، تحدی ایجاد نمیشود، بلکه باید تحدی به چیزی باشد که بین عرب شناخته شده باشد (ر.
اگر این تنوع نبود، ممکن بود دشمنان بتوانند مانند آن را بیاورند و اگر به ذهنش برسد که ناتوانی بشر در آوردن مانند آن، دلیل بر ناتوانی بشر از آوردن مانند آن است، نه اینکه این کلام از ناحیة خدا نازل شدهاست، چون ممکن است قدرت فردی از بشر در آوردن مانند قرآن، شبیه سایر صفات و قدرت افراد بشر باشد، چون هر یک از افراد، صفات و اعمال مخصوص به خود را دارند، به طوری که در دیگران وجود ندارد، به سبب اتفاق و تصادف، اما این احتمال هرچند دربارة یک سوره از قرآن، مردود است و در باب کل قرآن مردودتر است؛ زیرا آوردن سورهای بعد از سورة دیگر، بیان هدفی بعد از هدف دیگر و کشف سر پنهانی بعد از کشف سرهای دیگر، فرصتی برای احتمال اتفاق نمیگذارد.