چکیده:
عرصه عمومی میدان حقیقی شکلگیری و تداوم ارتباطات اجتماعی، نهادها و تشکلهای مدنی است. از جمله پدیدههای اجتماعیای که ارتباط تنگاتنگی با عرصه عمومی دارد، رسانههای جمعی بهویژه شبکههای اجتماعی مجازی است. در جهان امروز، حاصل فعالیت و تجربه اعضای یک جامعه در شبکههای اجتماعی مجازی میتواند به مثابه یکی از تعیین کنندههای اجتماعی، حدود و ثغور عرصه عمومی را دستخوش تغییر کند. تمرکز این پژوهش نیز بر همین رابطه استوار است و بهطور دقیقتر کاوشی است در یافتن پاسخ به این پرسش که در جامعه ما آیا شبکههای اجتماعی مجازی، توان و قابلیت کنشگران اجتماعی را در عرصه عمومی غیرمجازی تقویت میکنند؟. این پژوهش از نوع تحقیقات تبیینی، کمّی، کاربردی و پیمایشی است. منطق آن قیاس است و تمرکز نظری آن بر آرای هانا آرنت، یورگن هابرماس و دیدگاههای متأخر در مطالعات عرصه عمومی و رسانه میباشد. جمعیت مورد بررسی آن دانشجویان دانشگاههای دولتی شهر تهران در سال 95-1394 است. حجم نمونه این پژوهش، 310 نفر است و شیوه نمونهگیری آن از نوع احتمالی چند مرحلهای است. از جمله مهمترین یافتههای تجربی این پژوهش میتوان به دو مورد اشاره کرد: نخست، عضویت در تعداد اندکی از شبکههای اجتماعی مجازی و یا در تعداد کثیری از آنها، هیچ نقش تعیین کنندهای در میزان فعالیت در عرصه عمومی غیرمجازی (فعالیت در انجمنها و تشکلهای مدنی) نداشته است. دوم، با افزایش میزان فعالیت دانشجویان در شبکههای اجتماعی مجازی، میزان فعالیت آنان در عرصه عمومی غیرمجازی کاهش یافته است.
Public sphere is the real field of emergence and continuity of social communications, institutions, and civil associations. Mass Medias, especially virtual social networks. Are among social phenomena which have close relationship with public sphere. In contemporary world, the result of the activities and experiences of the members of a society in virtual social networks, as a social determinant, can change the domain of the public sphere. This research concentrates on this relation, and in other word, it is a probe to answer the question that “can the virtual social networks strengthen the ability of social actors on non-virtual public sphere?” This research is applied, quantitative and explanatory, the logic of it is deduction, and its method is survey. The theoretical focus of the research is on the ideas of Hannah Arendt, Jurgen Habermas and recent standpoints in the field of public sphere and media. Studied population are students of Tehran universities in 2015-16. Sampling population of this research are 310 students and the sampling method is multi- instance probability. These two statement are the most important empirical findings of the research: First, the membership in few virtual social networks or too many of them doesn’t have any determinant role in the quantity of activity in non-virtual public sphere (civil associations). Second, activity in non-virtual public sphere decreases along with the increasing in the quantity of student’s activity in virtual social networks.
خلاصه ماشینی:
ازجمله مهم ترین یافته های تجربی این پژوهش میتوان به دو مورد اشاره کرد: نخست ، عضویت در تعداد اندکی از شبکه های اجتماعی مجازی و یا در تعداد کثیری از آنها، هیچ نقش تعیین کنندهای در میزان فعالیت در عرصه عمومی غیرمجازی (فعالیت در انجمن ها و تشکل های مدنی) نداشته است .
بنابراین با پرسش هایی ازاین دست مواجه خواهیم شد که آیا شبکه های اجتماعی مجازی، توان و قابلیت کنشگران اجتماعی در عرصه عمومی غیرمجازی را تقویت میکنند؟ آیا تعدد عضویت افراد در شبکه های اجتماعی مجازی و افزایش میزان فعالیت در آنها به تقویت / تضعیف کنشگری اجتماعی در عرصه حیات اجتماعی میانجامد؟ این ها پرسش های این پژوهش اند؛ اما، آیا میتوان کاوشی همسو با این پرسش ها را در نزد اقشار مختلف اجتماعی به انجام رسانید؟ آیا برای طرح چنین سؤالاتی در میدان اجتماعی، نباید به ملاحظات دیگر (فرهنگی، جمعیت شناختی و ...
ب) آزمون فرضیه ها در این مرحله ، نخست مهم ترین رابطه مورد بررسی این پژوهش ، یعنی ارتباط میان تعدد عضویت کنشگران در شبکه های اجتماعی مجازی و میزان فعالیت آنان در عرصه عمومی غیرمجازی بر اساس دادههای گردآوری شده به آزمون گذاشته شده است .
این بدان معنا است که بر اساس دادههای گردآوری شده از جمعیت نمونه مورد بررسی، هیچ رابطه معناداری میان دو متغیر تعدد عضویت افراد در شبکه های اجتماعی مجازی و میزان فعالیت آنها در عرصه عمومی وجود ندارد.