چکیده:
مسئلة بداء جزء مسائل مهم در حوزه ارتباط حادث با قدیم بوده و پرسش اصلی این است که با توجه به امتناع تغیر در ذات و علم ذاتی الهی، حقیقت بداء و کیفیت وقوع محو و اثبات چگونه قابل تبیین است؟ و آیا اسناد بداء به خدا، حقیقی است یا مجازی؟ در نظام فلسفی میرداماد، تبیین جامعی نسبت به آموزة بداء ارائه شده است. در اندیشة وی، بداء در حوزة امور تکوینی بوده و بیانگر محدودیت زمان افاضه از جانب علت است. قلمرو وقوع بداء، عالم ماده است و عالم دهر و سرمد، مبرا از بداء هستند. این نوشتار با روش توصیفی-تحلیلی به تبیین بداء در نظام فلسفی میرداماد میپردازد. از مهم ترین یافته های این پژوهش تبیین حقیقت بداء در نظام فلسفی میرداماد و تبیین کیفیت اسناد بداء به خداست. در اندیشه میرداماد، امور تدریجی دو حیث دارند: از یک حیث با عالم دهر نسبت دارند و از حیث دیگر با عالم سیلان و مادی، نسبت دارند و به این اعتبار، تدریجی، غیرقار و متبدل اند. از حیث اول، به ثابت حق واجب بالذات مستندند و از حیث دوم، واسطه استناد حوادث زمانی به واجب می باشند.
Bada’ (alteration in divine will) is one of the important issues about the relationship between the contingent and the pre-eternal. The main question of this article is; given the impossibility of the occurrence of change in the Divine Essence and Essential knowledge، how can we explain the truth of Bada’ and the way of the occurrence of obliteration and establishment? Is attributing Bada' to God real or metaphorical? In Mir Damad's philosophical system، there is a comprehensive explanation of the doctrine of Bada’. Bada’ in Mir Damad's view falls in the province of ontology، and indicates the limitation to the time of effusion placed by the Cause. Bada’ is conclusively connected the material world، and the world of sempiternity has nothing to do with Bada’. Using a descriptive-analytical method، this paper explains the idea of Bada’ in Mir Damad philosophical system. One of the most important results of this research is explaining the truth of Bada’ in the philosophical system of Mirdamad and the nature of attributing Bada’ to God. According to Mir Damad، gradual affairs are double-faced; that is، they are related to the world of sempiternity، as well as to the material world، and so، they are gradual and changeable. In the first facet، they are attributed to the constant right of the Necessary by-itself and، in the second facet، they are attributed to the temporal contingents to the Necessary.
خلاصه ماشینی:
"پرسش اصلی این است که با توجه به امتناع تغیر در ذات و علم ذاتی الهی، حقیقت بداء و کیفیت وقوع محو و اثبات چگونه تبیین پذیر است؟ پرسش های فرعی این پژوهش عبارت از این موارد است: حقیقت بداء چیست؟ کیفیت وقوع محو و اثبات چگونه است؟ بداء با نسخ چه رابطهای دارد؟ دایره وقوع بداء در میان مراتب علم الهی و عوالم هستی کدام است؟ اسناد بداء به خدا، حقیقی است یا مجازی؟ سابقة مسئله بداء، بسیار طولانی است و ریشه در آیات (رعد: 39) و روایات (کلینی، 1419ق، ج1، ص194؛ صدوق، 1398ق، ص321؛ مجلسی، 1404ق، ج4، ص92) دارد و در مباحث تفسیری (طوسی، بی تا، ج6، ص263؛ فخررازی، 1420ق، ج19، ص50؛ طباطبائی، 1411ق، ج11، ص375)، حدیثی (صدوق، 1398ق، ص335؛ میرزا رفیعا، 1431ق، ص475؛ صدرالمتألهین، 1383، ج4، ص178؛ مجلسی، 1408ق، ج2، ص131-132)، کلامی (طوسی، 1405ق، ص421)، فلسفی (میرداماد، 1374، ص1؛ صدرالمتألهین، 1981، ج6، ص395)، عرفانی (ابن عربی، بی تا، ج3، ص61 و 218) و ملل و نحل (شهرستانی، 1364، ج1، ص171-172) مورد بررسی قرار گرفته است.
میرداماد با توجه به این مطلب، می گوید همان طور که منتهی شدن زمان هر حکمی «نسخ» نامیده نمیشود، بلکه نسخ عبارت از منتهی شدن زمان حکمی است که امید دوام آن وجود داشته و در نفس خطاب شارع، قرینه ای بر موقت بودنش وجود نداشته باشد، بداء نیز بیانگر مطلق محو یا اثبات در عالم ماده نیست؛ بلکه بیانگر تغییر و تبدلی است که برخلاف انتظار بوده، امری خلاف عادت و طبیعت باشد (میرداماد، 1374، ص118)."