چکیده:
مطالعات «میانرشتهای» و «چندرشتهای» از عناصر جدی پیشرفت علمی در قرن بیستویکماند. ویژگیهای علم اقتصاد نسبت به دیگر علوم انسانی و اجتماعی سبب شده است تا این علم زمینة مطالعات میانرشتهای شایانتوجهی داشته باشد و به عرصههای مطالعاتی دیگر رشتهها نیز وارد شود؛ اما، با وجود قابلیت بالای آن برای اینگونه مطالعات، با چالشهایی مواجه بوده است و تبیین قابلیتها و چالشهای مورد نظر یکی از وظایف این مقاله است. همچنین علم اقتصاد، بهویژه رویکرد حاکم آن، با ورود به مطالعات میانرشتهای و پیشرفت در آن به جایگاهی رسیده است که بهنوعی تحلیل جدید، و در مواردی، به نقد نیاز دارد. ازاینرو، در این مقاله، تحلیل ابعاد و دامنة ورود اقتصاد به مطالعات میانرشتهای نیز تبیین و بررسی خواهد شد. این مقاله با کمک مستندات کتابخانهای و روش تحلیلی ـ توصیفی تدوین شده است. توجه به ضرورت درک فراگیرتر عناصر مشترک و کارساز علم اقتصاد، توجه به امکانسنجی سازگاری کاربرد این عناصر در دیگر رشتهها و تقاضای اصلاح رویکرد ارتدکسی ازجمله موضوعهای این مطالعهاند. ترجیح بر آن است که برای پوشش محتوای پیشگفته عنوان «پیشدرآمدی بر ملاحظات میانرشتهای اقتصاد» گزینش شود. برجستهشدن اهمیت مطالعات میانرشتهای رشتة عام اقتصاد متعارف و وضوح اشکالات ساختاری ابعاد میانرشتهای رویکرد حاکم را میتوان از یافتههای این مقاله برشمرد.
خلاصه ماشینی:
در عرصۀ اقتصاد، این موضوع اهمیت عقیدۀ فون هایک را نمایان تر می کنـد کـه : «بـرای حـل مسائل اقتصادی نمی توان فقط بر نظریه های اقتصادی تکیه کرد، بلکه همکاری معنادار دیگر رشته ها، مانند جامعه شناسی ، علوم سیاسی ، روان شناسی ، حقوق ، تاریخ و البتـه فلسـفه نیـاز است » (دادگر، ١٣٩٠).
جالب توجه است که ، در مواردی ، هنگامی یک موضوع دقیق شناخته می شود که در قالب مطالعات میان رشته ای بررسی شود و چنان که عقیدۀ بسیاری از صاحب نظران است و مطالعات زیادی نیز نشان داده اند، برخی از مطالعـات و بررسـی هـای تک رشته ای ، با وجود رسمیت و چهارچوب ظاهری زیبا، محتوایی کارآمد و پاسخ گو ندارند (٣٢ :٢٠٠٧ ,Devlin &Davies ;٤٥ :٢٠٠٥ ,Henry)؛ زیرا پیچیدگی حـل مسـائل جدیـد در موارد زیادی به بیش از یک رشته نیاز دارد.
رشتۀ اقتصاد در این عرصه جایگاه خاصی دارد و مـی تـوان ادعـا کـرد کـه ، ارتباطـات میان رشـته ای در اقتصـاد (چـه پـارادایم نئوکلاسـیک و چـه دیگـر پـارادایم هـا) در صـدر پرظرفیت ترین رشته های علوم اجتماعی در این زمینه قرار گرفته است .
گفتنـی اسـت کـه نئوکلاسیک ها، البته از یک زاویۀ خاص ، چنان توانایی و ظرفیت میان رشته ای بـرای اقتصـاد قائل اند که به نظر آن ها تحلیل اقتصادی نه تنها می تواند رفتار انسـان را توضـیح دهـد، بلکـه رفتار سایر موجودات و حتی گیاهان را نیز پیش بینی می کند و این به معنای کاربرد تمام عیـار علم اقتصاد در همۀ امور است (٢٢ :١٩٥٣ ,Friedman).