چکیده:
عقلانیت موضوعی است که بیش از آنکه بتوان آن را دارای یک زمینۀ اقتصادی صرف دانست، مفهومی فلسفی، اجتماعی و روانشناختی دارد. از همین رو است که در مورد عقلانیت با طیف گستردهای از نظرها مواجه هستیم. یکی از این نظرها، رویکرد مرسوم علم اقتصاد است که عقلانیت را پیشفرضی تغییرناپذیر میداند که بر پایۀ نفع شخصی بنا شده است. انتقادهای بسیاری به رویکرد عقلانیت کامل وارد شده است. یکی از این انتقادها، عقلانیت مرزبندیشده یا محدود در مقابل عقلانیت کامل است که هربرت سایمون مطرحکردهاست. سایمون با نقد رویکرد عقلانیت کامل اقتصاد کلاسیک، که در آن مطلوبیت بهطورمطلق در رسیدن به هدف خلاصه میشود، فرآیند تصمیم را نه یک فرآیند کاملاً در اختیار فرد با دانش کامل، که یک فرآیند تحتتأثیر انواع محدودیتهای بیرونی و درونی میداند. این فرآیند طی سه مرحلۀ جستوجو، ارزیابی و تصمیمگیری به انتخاب منجرمیشود. در نهایت، تصمیمی که فرد اتخاذ میکند، تصمیمی کاملاً بهینه نیست، بلکه تصمیمی است که وی را به یک حد رضایتمندی میرساند که موجب میشود او جستوجو و ارزیابی را متوقف کند. رضایتمندی فرد از انتخاب انجامشده، برخلاف رویکرد عقلانیت کامل، تنها مطلوبیت حاصل از برآوردهشدن کامل نفع شخصی نیست، بلکه رضایتمندی اعتقادی، اجتماعی و فردی تصمیمگیرنده را همزمان در پی دارد. گرچه روش پژوهش سایمون ساده و بدیهی مینماید، به نظر میرسد نتیجۀ این نظریه از روش آن بسیار مهمتر است. اگر عقلانیت کامل که سنگ بنای تئوری اقتصادی محسوب میشود، قابلیت تطابق با واقعیت را نداشته باشد، قاعدتاً میتوان به این نتیجه دست یافت که نظریۀ اقتصادی مرسوم توانایی شناخت جامعه و ارائۀ توصیههای کاربردی را به منظور حل مسائل و مشکلات جامعه نیز ندارد.
خلاصه ماشینی:
(Augier and March, 2004: 3) اگر نظریات هربرت سایمون به عنوان یک رویکرد بدیل برای اقتصاد مرسوم حداقل تـا حدودی با واقعیت منطبق باشند، آیا می توان به علـم اقتصـاد مرسـوم ، کـه بـر بنیـاد لغزانـی همچون عقلانیت کامل بناشده است ، به منظور حل مشکلات اقتصاد جوامع بشـری اعتمـاد کرد؟ آیا بخشی از بحران های پیش آمده که زیـان هـای جبـران ناپـذیری بـر جوامـع بشـری واردساخته اند می توان به ایـن شـناخت نادرسـت علـم اقتصـاد متعـارف از بشـر و نحـوۀ تصمیم گیری وی به عنوان نمود عینی عقلانیت نسبت داد؟ بنابراین ، این پـژوهش در پـی آن است که پس از توصیفی تا حد امکان کامـل از نظریـۀ انتقـادی هربـرت سـایمون بـه نـام عقلانیت محدود (مرزبندی شده : Bounded Rationality)، از این نظریه به عنوان مثال نقضی در جهت رد جهان شمول بودن و کامل بودن علم اقتصاد مرسوم ارائه کرده و به پرسش هـای بالا پاسخی درخور بدهد.
نظریۀ عقلانیت کامل بر فروضی غیرواقعی مبتنی است که عبارت اند از: نخسـت ، افـراد توصیف دقیق و عینی از جهان دارند و بر سر این توصیف بـین آنهـا اخـتلاف نظـر وجـود ندارد؛ دوم ، هر فرد چنان توان محاسباتی کاملی دارد که می توانـد ضـمن شـناخت تمـامی رویدادها، احتمال وقوع هرکدام را دقیقا پیش بینی کنـد؛ سـوم ، ارزش هـا بـرای همـۀ افـراد یکسان اند و افراد در موقعیت های مشابه انتخاب یکسانی انجام می دهند؛ یعنی ، نظام شناختی یکسانی دارند.