چکیده:
میلیکان در پاسخ به مساله پاتنم در مورد عدم تعین مصداقی واژههای زبانی این موضوع را مطرح میکند که آیا اگر تعریف جدیدی از بازنمایی مبتنی بر شواهد زیستی و بهویژه اصل انتخاب طبیعی ارایه نماییم، مساله پاتنم همچنان موضوعیت خواهد داشت؟ پاسخ میلیکان به این سئوال منفی است و وی معتقد است که سئوال باید اینگونه مطرح شود که آن چه چیزی است که رابطهای خاص را از میان بیشمار رابطه ممکن بین واژگان و اشیا، مبدل به آن رابطهای میکند که به عنوان رابطه بازنمایی- بازنما میشناسیم؟ پاسخ وی به این سئوال مبتنی بر فرضیهای است که در زیستشناسی نیز محل اختلاف و مباحثات بسیار بوده است و طرفداران و مخالفان خود را دارد. میلیکان در زمره گروهی است که نگاهی تاریخی به کارکرد (function) دارند و معتقدند که کارکرد هر شئ باید براساس آنچه قرار بوده در سیر تاریخی پیدایشاش انجام دهد، تعریف شود و به چنین کارکردی صفت "مطلوب" (proper) را اطلاق میکند. فرضیه بدیل معتقد است که کارکرد باید براساس آن کاری که شئ در حال حاضر و در تعادل با وضعیت موجود انجام میدهد، تعریف شود. نکته کلیدی در ارایه مفهوم کارکرد مطلوب توسط میلیکان، ارایه تعریفی جدید از بازنمایی است. در این مقاله قصد داریم تا با معرفی تعریف میلیکان از بازنمایی نشان دهم که این تعریف مبتنی بر مفهوم "ساختکار" (functure) است و برخلاف دیدگاه رایج در فلسفه که بازنمایی را امری ذهنی میداند، کاملاً عینی است.
خلاصه ماشینی:
مفهوم بازنمایی در نظریۀ «زیست معنایی» میلیکان * حامد باستین ** سیدمحمدعلی حجتی چکیده میلیکان در پاسخ به مساله پاتنم در مورد عدم تعین مصـداقی واژههـای زبـانی ایـن موضوع را مطرح میکند که آیا اگر تعریف جدیدی از بازنمایی مبتنـی بـر شـواهد زیستی و به ویژه اصل انتخاب طبیعی ارایه نماییم ، مساله پاتنم همچنـان موضـوعیت خواهد داشت ؟ پاسخ میلیکان به این سـئوال منفـی اسـت و وی معتقـد اسـت کـه سئوال باید این گونه مطرح شود که آن چه چیزی اسـت کـه رابطـه ای خـاص را از میان بیشمار رابطه ممکن بین واژگان و اشیا، مبدل به آن رابطه ای مـیکنـد کـه بـه عنوان رابطه بازنمایی - بازنما مـیشناسـیم ؟ پاسـخ وی بـه ایـن سـئوال مبتنـی بـر فرضیه ای است که در زیست شناسی نیز محل اختلاف و مباحثات بسیار بوده اسـت و طرفداران و مخالفان خود را دارد.
اگـر بازنمـایی را در کلـیتـرین حالـت این گونه در نظر بگیریم که چیزی نماینده یا نشانگر چیـز دیگـری باشـد، در حـالتی کـه بـا ساختکار مواجه هستیم در واقع باید فرض کنیم که چیزی نشانگر یا نماینده خود اسـت کـه مشخصا حداقل در هدفی که استفاده از مفهوم بازنمایی دنبال میکند (یعنی بتواند چیـزی را به واسطه چیزی دیگر بفهمد، درک کند، بشناسد، شـرح دهـد یـا ...
دو رویکرد بازنماگرایان بسـیار نزدیـک بـه هم است و صرفا تفاوت آنست که معتقدان به نگاه بازنمایانه بـر ایـن باورنـد کـه بازنمـایی مساله ای متصل به مصرفکننده یا مفسر است و میتواند حتی بدون اینکـه امـری عینـی در عالم خارج موجود باشد (البته پدیدارها لزوما از نظر ایشـان عینـی نیسـتند) رخ دهـد، ولـی معتقدان به دربارگی باور دارند که بازنمایی مساله ای متصل به تولیدکننـده اسـت و بنـابراین حتما باید تولیدکنندهای عینی وجود داشته باشد تا بازنمایی رخ دهد.