چکیده:
در سال 1955 جفری گورر جامعة جدید غرب را متهم کرد که از اعتراف به واقعیت مرگ خودداری میورزد. از نگاه وی، در جامعة جدید غرب مرگ امری ممنوعه تلقی میشود، یعنی چیزی که باید از انظار مخفی نگاه داشته شود، از آن بحثی نشود و حتی الامکان از آرای عمومی زدوده گردد. انسان جدید با تجاهل نسبت به مرگ و مردن میکوشد تا آن را از خود دور کند. مراکز پزشکی و نیز مؤسسات کفن و دفن هم به تقویت چنین نگرشی میپردازد و سعی دارند نشان دهند که در زندگی انسان مرگ از حقیقت و واقعیت اساسی برخودار نیست. الیزابت کوبلر راس از جمله اندیشمندانی است که معتقداند این طرز تلقی باید تغییر کند و انکار مرگ باید جای خود را به پذیرش و قبول مرگ بدهد. کوبلر راس کار خود را با انتشار کتاب در باب مرگ و مردن(1969م) آغاز کرد. وی در این کتاب با استناد به مشاهدات تجربی مدعی شد که بیماران در آستانة مرگ به هنگام اطلاع از مرگ خویش، در جریان فرآیندی پنج مرحلهای قادر به پذیرش مرگ خود میشوند. این مراحل عبارتند از: انکار، خشم، چانهزنی، افسردگی و در نهایت پذیرش. این نظریه از زمان طرح آن مورد نقدهای فراوان قرار گرفت که از جملة آنها میتوان به عدم توجه به پژوهشهای قبلی صورت گرفته در زمینة مرگ، وجود ابهام در مراحل پنجگانه، محدودیت در روش جمعآوری اطلاعات، عدم توجه به تفاوتهای فردی و نیز تأثیر محیط بر فرد و نظایر آن اشاره کرد. بهرغم نقدهای وارد شده، نظریة کوبلر راس تأثیر بسزایی بر مطالعات و مباحث مرگشناسی و نیز رهیافتهای اتخاذ شده در مواجهه با مرگ داشته است، تا آنجا که امروزه کوبلر راس را بزرگترین مرگشناس معاصر میشمارند.
خلاصه ماشینی:
الیزابت کوبلر راس از جمله اندیشمندانی است که معتقداند این طرز تلقی باید تغییر کند و انکار مرگ باید جای خود را به پذیرش و قبول مرگ بدهد.
این نظریه از زمان طرح آن مورد نقدهای فراوان قرار گرفت که از جملۀ آنها می توان به عدم توجه به پژوهش های قبلی صورت گرفته در زمینۀ مرگ ، وجود ابهام در مراحل پنجگانه ، محدودیت در روش جمع آوری اطلاعات ، عدم توجه به تفاوت های فردی و نیز تأثیر محیط بر فرد و نظایر آن اشاره کرد.
از جملۀ آنها به کتاب زیر می توان اشاره کرد که در آن با بررسی آثار مختلف هنری ، شامل تصاویر و داستان ها، روند تغییرات نگرش انسان به مرگ را مورد مطالعه قرار داده است : Aries, Philippe, Western Attitudes toward Death: From the Middle Ages to the Present, London, Johns Hopkins University Press, 1975.
اگر چه توضیحات کوبلر راس در تبیین این مرحله بسیار مبهم می نماید، اما به نظر می رسد که وی میان تسلیم و پذیرش تفاوت قائل میشود و معتقد است آن دسته از بیماران که تا آخرین لحظه در جهت انکار مرگ با بیماری خود می جنگند، در انتها با بیان این که «دیگر از پا افتاده ام »، به واقع تسلیم مرگ می شوند.
همان طور که پیدا است ، جای مراحل چانه زنی و افسردگی در نمودار باجای آنها در متن جا به جا شده است که کوبلر راس دلیلی برای این کار ذکر نکرده است ( :Kubler-Ross, On Death and Dying What the Duing Have to Teach Doctors, Nurses, Clergy and Their Own Families, ٢١٦.