چکیده:
مقاله حاضر بر اساس نظریات ابن عربی درباره عشق تدوین شده است. مبنای روایی و قرآنی مسئله مطرح شده و با اندکی توضیح به ارتباط عشق با وجود اشاره شده است. غایت داشتن یا نداشتن عشق، عشق الهی و انسانی، و در نهایت هدف عشق مورد بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"این اشیاء «ذرات» هستند و در آیات قرآنی به آنها اشاره شده که خداوند برای خلق چیزی با آن صحبت میکند، از این رو شیخ مینویسد: کلام خداوند، «من گنجی بودم» که اعیان ثابته را تصدیق میکردم...
کلیه کنشهای موجودات در جهان از عشق خداوند نشأت میگیرد و تمامی عشقها و تمایلات موجودات از روی الگوی عشق خداوند پیروی میکند؛ که در این خصوص هم باید گفت که آنها نیز به سوی لاوجود درایت میشوند، بنابراین لاوجود فی ذاته ریشه کل آفرینش است.
از این رو او پیوسته به موجودات هستی میبخشد، زیرا آنها عاشق چیزی هستند که ندارند و آن چیز همان وجود است.
اگر خداوند فی ذاته نتواند جستجو شود، پس جستجوگران به دنبال چه هستند؟ اگر عشق به خداوند وجود نداشته باشد، پس آنچه صوفیان در اشعارشان میخوانند چیست؟ شیخ پاسخ میدهد که آنها عاشق خداوند و در جستجوی او نیز نیستند، بلکه خدایی را دوست میدارند و در جستجویش هستند که او را در آغوش گیرند.
انسان کامل به تنهایی در هیچ حالتی قرار ندارد؛ بلکه در عوض غایت عشق او «ذات لایتناهی» خداوند است، و آن ذات همیشه برایش درک نشدنی و لاوجود باقی خواهد ماند.
4. غایت عشق: اینکه نویسنده ادعا کرده است «از نظر ما، خداوند تنها یک غایت عشق دارد و آن جهان و هر چه در آن است»، ادعایی نادرست است؛ زیرا بر اساس مبانی وی اولا خداوند غایت ندارد و ثانیا امری خارج از ذات اقدس اله وجود ندارد که غایت آن قرار گیرد و ثالثا جهان و هر آنچه در آن است ظهور کمالات و تجلی ذات الهی است."