چکیده:
هدف عمده مقاله حاضر عبارت است از ارزیابی ساختارهای سیاسی مساعد برای ظهور جنبش ملی نفت براساس نظریه رفرم اسملسر. سوال اصلی مقاله عبارت است از اینکه ماهیت ساختارهای سیاسی در دوره قاجاریه و پهلوی اول چگونه شرایطی مساعد را برای بروز و ظهور جنبش ملی نفت فراهم نموده است. یافته های تحقیق نشان داده است که ساختار سیاسی دوره قاجاریه بر مبنای دو مولفه کلان استبداد شرقی و پاتریمونیالیسم قابل تبیین است. یافته ها همینطور بیان می کند که سال های 1299 و 1305 دوره حاکمیت دوگانه است و ماهیت ساختار سیاسی دوره پهلوی اول نیز به دو بخش دیکتاتوری شبه مدرن (1305-1312) و استبداد شبه مدرن (1312-1320) بوده است. مقاله نتیجه گرفته است که فقدان قانون مندی در ساختار سیاسی بلندمدت، شرایط مساعدی را برای ظهور جنبش ملی نفت در دهه 1320 فراهم نموده است. روش تحقیق مقاله تاریخی بوده و روش گرداوری داده ها نیز کتابخانه ای است.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله پرسش اصـلی ایـن اسـت کـه «ماهیـت ساختارهای سیاسی پیش از جنبش ملی نفت چه بوده و چگونه بـه بـروز آن کمـک کرده و بسترساز جنبش شده است »؛ بنابراین ، تلاش مـیشـود سـاختارهای سیاسـی مساعد برای بروز و ظهور چنین جنبشی تبیین شود.
بـر همـین اسـاس ، انگلـس از مـارکس می پرسد که با اینکه واقعا فقدان مالکیت خصوصی زمین ، کلیـدی بـرای فهـم شـرق است و تاریخ مذهبی و سیاسی آن نیز در همین راستا قـرار دارد، امـا بـه چـه دلیـل شرقی ها حتی به شکل مالکیت فئودالی زمین هم دست نیافتـه انـد؟ هریـک از آن هـا تحلیل جداگانه ای در این مورد داشته و پاسخ های متفاوتی داده اند.
در طول سده های یازدهم تا نوزدهم میلادی، به جز زمـان هـایی کـه قـدرت در دست حکومت مرکزی بود و درنتیجه رهبران قبایـل بایـد از سـوی حاکمـان وقـت تأیید میشدند، در سایر دوره ها، قبیله های کوچ نشین امور داخلـی خـود را بـه طـور شخصی اداره میکردند و حتی بر روسـتاها و گـاهی شـهرهای اطـراف نیـز تسـلط داشتند، زیرا قبیله ها بهترین نیروی نظامی ایران را دراختیار داشتند که موقعیت آن هـا را نسبت به شهرنشینان برتری میداد.
شبه مدرنیسم جهان سوم ، بیتوجهی مدرنیسـم اروپـایی بـه ویژگـیهـای جهان سوم را با عدم شناخت تحولات علمی و اجتماعی اروپا و دامنه ، حدود و الزامـات پیدایش آن ، در خود جمع کرده است ؛ ازاین رو فناوری جدیـد را برابـر بـا علـوم جدیـد دانسته و گمان میکند که به محض خرید و نصب آن ، تمام مشکلات حل خواهـد شـد؛ بنابراین ، روش های سنتی، نهادهایی ذاتی یا درواقـع ، دلایـل عقـب مانـدگی و سرچشـمه شرمساری ملی انگاشته میشوند و صنعتی شدن نه همچون یک هدف ، بلکه به مثابه یـک شی ء درنظر گرفته میشود (کاتوزیان ، ١٣٩٠: ١٤٧)."