چکیده:
راه تکامل انسان راه عبودیت و بندگی خداست و حقیقت بندگی در نفی استقلال از خود.
برای نیل به این مقصود، انسان باید اراده اش در اراده خدا فانی شود و فقط چیزی را
بخواهد که خدا می خواهد. این همان سیر تقواست که مراحلی دارد. تواضع در برابر خدا
بدین معناست که انسان چیزهایی را که برای خود قایل است، به صاحبش برگرداند; چراکه
ردای کبریایی مخصوص خداست و کسی در مقابل او چیزی ندارد. این تواضع در برابر خدا
موجب قرب ربوبی می گردد.
اما باید توجه داشت که تواضع در جایی ممدوح است که در مقابل عظمت خدا، حقارت خودمان
را ابراز کنیم. اما اگر در مقابل دشمن خدا کرنش کردیم، چنین تواضعی مذموم خواهد
بود.
بندگان خاص خدای رحمان از «لغو» نیز اجتناب می کنند; کاری که برای سعادت و کمال
انسان نتیجه ای ندارد. آنان در برابر افراد لغوپیشه از حق شخصی خود گذشت می کنند.
اما همین افراد هنگام پایمال شدن حقوق الهی، سکوت نمی کنند و خود را در راه بندگی
خدا فدا می سازند.
خلاصه ماشینی:
"البته اینکه گاهی انسان برای حفظ جان تقیه می کند، حرف دیگری است: (إلا من أکره و قلبه مطمئن بالإیمان)(نحل: 106)، ولی این دیگر ارزش نیست، آن وقتی ارزش است که در چارچوب بندگی خدا و در مسیر بندگی او باشد و آدم را به خدا نزدیک کند.
برخی بزرگ ترها هم، که از لحاظ سن و سال بزرگ هستند اما عقلا بچه هستند، اگر در جامعه با مؤمنی طوری برخورد کردند که مشتمل بر لغو بود ـ مسخره اش کردند یا بالاتر، حتی گناهی مرتکب شدند; فحش دادند، بی احترامی کردند، اذیت کردند ـ واکنش اینها چیست؟ اینها خودشان اهل این کارها نیستند، ولی اگر عبورشان افتاد به کسانی که اهل لغو هستند یا رفتاری دارند که ناشی از گرایش به لغو و بیهوده کاری آنهاست، در مقابل اینها چه واکنشی نشان می دهند؟ عبارت (و إذا مروا باللغو مروا کراما)یعنی: اگر گذرشان به کسانی افتاد که اهل لغوند.
این بچه های بی ادب نابخرد، که ممکن است چهل، پنجاه سال هم داشته باشند، اما عقل و رفتارشان بچگانه است، گاهی از بچه انسان هم پایین ترند و مثل حیواناتند: (أولـئک کالأنعام بل هم أضل) (اعراف: 179)، اگر مواجه شود با اینها که فحش می دهند، بی احترامی می کنند، خداوند می فرماید: (مروا.
بنابراین، آثار عبادالرحمان نمونه هایی از بندگی خداست که در زندگی آنها تبلور پیدا می کند، در روح همه آنها این است که عظمت الهی و کبریای الهی نمودار شود، در مقابل کوچکی خود انسان از آن جهت که یک فرد است، از آن جهت که «من است»، اما نه از آن جهت که مؤمن است و اگر ـ مثلا ـ به او بی احترامی شود در شرایطی بی احترامی به مؤمن شده است; (و لله العزة ولرسوله وللمؤمنین); (ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا."