چکیده:
افغانستان کشوری است با قدمت دیرینه و دارای تاریخ فرهنگی کهن. این کشور در ابعاد
فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی از محرومیت های مضاعفی رنج می برد. تجربه تاریخی آن از
نظر سیاسی، با استبدادی پرسابقه درهم آمیخته و با حاکمیت مردمی و ملی، فاصله ای
بسیار دارد. آخرین تجربه تلخ حاکمیت استبدادی با سیطره نظام فرقه ای ـ قومی
«طالبان» شناخته می شود. پس از سرنگونی «طالبان»، روند جدیدی شکل گرفت که شعارهای
«مشارکت مردمی، حاکمیت ملی و حکومت دموکراسی» ویژگی های اصلی آن به شمار می آمدند.
اما به راستی، آیا نظام سیاسی جدید افغانستان را می توان نظامی ملی و دموکراتیک
خواند؟
با توجه به شاخص ها و معیارهای دموکراسی، برخی از نشانه های نظام مردم سالاری در
نظام کنونی افغانستان به چشم می خورند; برگزاری انتخابات عمومی مربوط به اصل نظام،
تدوین قانون اساسی، انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس اقدام های مهمی در زمینه
ایجاد حاکمیت ملی در افغانستان بوده اند. میزان نسبی آزادی های سیاسی و وجود احزاب
سیاسی متعدد وجوه تحقق یافته دیگری از دموکراسی در افغانستان هستند.
اما ضعف عمومی شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، استقرار یک نظام مردم سالار را در
افغانستان با مشکل مواجه می کند. در عین حال، کشمکش های پردوام قومی و سیاسی همراه
با عدم اطمینان نسبت به ثبات سیاسی، فقدان امنیت فراگیر مشکل بعدی افغانستان است.
نگرانی جدی مردم نسبت به استقلال سیاسی این کشور، مخاطره اصلی حاکمیت ملی و
مردم سالاری در افغانستان به شمار می رود. این مسائل وقتی در پیوند با حضور سنگین و
تأثیرگذار کشورهای غربی و بخصوص آمریکا ملاحظه می شوند، ابهام های بیشتری را نسبت
به نظام سیاسی کنونی و آینده افغانستان مطرح می کنند.
خلاصه ماشینی:
"اما به راستی، آیا نظام سیاسی جدید افغانستان را می توان نظامی ملی و دموکراتیک خواند؟ با توجه به شاخص ها و معیارهای دموکراسی، برخی از نشانه های نظام مردم سالاری در نظام کنونی افغانستان به چشم می خورند; برگزاری انتخابات عمومی مربوط به اصل نظام، تدوین قانون اساسی، انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس اقدام های مهمی در زمینه ایجاد حاکمیت ملی در افغانستان بوده اند.
([42]) با توجه به قانون انتخابات و نیز برگزاری عملی انتخابات گوناگون در افغانستان، به خوبی می توان اذعان کرد که دولت کنونی در این مراحل، عملکرد نسبتا قابل قبولی از لحاظ معیارهای دموکراسی (مشارکت عمومی و رقابت سالم) داشته است.
از این نظر شرایط مذکور تحقق یافته به شمار نمی آید ولی با وجود این، تشکیل یک نظام سیاسی فراگیر و مشارکت پذیر از نظر قومی، اولین قدمی بوده که در جامعه کنونی افغانستان برداشته شده است.
زیرا در شرایط فقدان همکاری بین المللی و داخلی افغانستان، به احتمال قوی، تا مدت ها زمینه حاکمیت مردم آرزویی دست نیافتنی می نمود; چراکه توافق احزاب سیاسی و گروه های قومی و بخصوص نیروهای واپس گرای قومی ـ فرقه ای طالبان امری مشکل و دور از تحقق بود و با حضور طالبان بحران سیاسی و عمومی افغانستان سال ها تداوم داشت.
اینها علایم تأسیس و قبول یک نظام دموکراتیک در افغانستان بود که جنبه حقوقی و سیاسی داشت، اما مطابق معیارهای دموکراسی، این اقدامات کافی به نظر نمی رسد; زیرا شرایط لازم از نظر اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برای تحقق دموکراسی واقعی در افغانستان مورد غفلت قرار گرفته است."