چکیده:
معرفت شناسی اقتصاد اسلامی می باید به طور عمده به چهار سوال به هم پیوسته در مورد چیستی، شرایط حصول، منابع و اعتبار شناخت های اقتصاد اسلامی پاسخ دهد. پاسخ به این سوال ها حدود و مرزهای مبانی معرفت شناختی اقتصاد اسلامی را شکل می دهد. اقتصاددانان مسلمان تلاش چندانی جهت روشن نمودن این حدود و همچنین تبیین مبانی معرفت شناختی اقتصاد اسلامی انجام نداده اند. حتی تفکیک میان مذهب و علم اقتصاد اسلامی در حوزه چیستی معرفت اقتصاد اسلامی نیز با ابهاماتی روبرو است. در این مقاله، با استفاده از روش تحلیلی به بررسی حدود و مرزهای مبانی معرفت شناختی اقتصاد اسلامی و طرح مبانی قابل ارائه می پردازیم . بنا به فرضیه تحقیق، مبانی معرفت شناختی اقتصاد اسلامی حداقل به هشت حوزه ماهیت معرفت اقتصاد اسلامی، هویت ارزشی آن، ملاک اسلامی بودن، خصایص ساختاری شناخت ها، نسبت با نام گرایی، منابع شناخت و نسبت شناخت ها با واقعیت تعلق دارند. بنا به یافته های تحقیق، شناخت ها در اقتصاد اسلامی هویتی ترکیبی دارند، ارزش بار بوده و اسلامی بودن گزاره های علمی آن وابسته به گزاره های مذهب اقتصادی اسلام است. بر این اساس، شکل گیری مذهب اقتصادی اسلام شرط خارجی ندارد؛ ولی تحقق علم اقتصاد اسلامی وابسته به تحقق (عملی/فرضی)ساختارهای نهادی مذهب اقتصادی اسلام در جامعه است. دستیابی به شبکه گزاره های اقتصاد اسلامی وابسته به استفاده از هر سه منبع عقل، حس و وحی منقول است. و بالاخره، اقتصاد اسلامی از حیث صدق و توجیه به ترتیب مبتنی بر واقع گرایی اصلاحی و مبناگروی می باشد. مبانی معرفت شناختی مزبور هم روش شناسی اقتصاد اسلامی و هم محتوای نظریات اقتصاد اسلامی را تحت تاثیر قرار می دهد.
The epistemology of Islamic economics should mainly address four interconnected questions about the knowledge of Islamic economics’ nature، conditions for obtaining، sources، and validity. Answering these questions forms the limits and boundaries of the epistemological foundations of Islamic economics. Muslim economists have not done much to clarify these limits and to explain the epistemological principles of Islamic economics. Even the separation between religion and Islamic economics in the field of the knowledge of Islamic economics is also confusing. Using an analytical method، this paper examines the boundaries of the epistemological foundations of Islamic economics and the proposed principles. According to the research hypothesis، the epistemological foundations of Islamic economics belong to at least eight areas of the nature of the knowledge of Islamic economics، its value identity، Islamic criterion، structural characteristics of cognition، relation to naming، sources of knowledge، and the relationship between cognition and reality. Based on the research findings، cognitive knowledge in Islamic economics has a combined identity، is value-based، and Islamity of its scientific propositions depends on the propositions of Islamic economic religion. Accordingly، the formation of the Islamic economic religion does not have a foreign condition; however، the realization of the science of Islamic economics depends on the (practical / hypothetical) realization of the institutional structures of the Islamic economic religion in society. Access to the network of the propositions of Islamic economics depends on the use of all three sources of reason، sense and revelation. Finally، Islamic economics is based on reformism and foundation in terms of truth and justification. The epistemological foundations influence both the methodology of Islamic economics and the content of Islamic economics views.
خلاصه ماشینی:
"سه سؤال اول به حوزه ماهیت معرفت اقتصاد اسلامی، دو سؤال بعدی به حوزه شرایط تحقق آن، سؤال بعدی به حوزه منابع شناخت و دو سؤال آخر به حوزه اعتبار معرفت اقتصاد اسلامی اختصاص دارد: آیا گزارههای اقتصاد اسلامی هویتی اثباتی، هنجاری یا ترکیبی دارند؟ آیا شناختها در اقتصاد اسلامی ارزشباراند؟ ملاک اسلامی بودن شناختها در اقتصاد اسلامی چیست؟ آیا تحقق علم اقتصاد اسلامی وابسته به شرطی عینی همچون تحقق مذهب اقتصادی اسلام میباشد؟ آیا تحقق اقتصاد اسلامی مشروط به پذیرش نامگرایی است؟ منابع تحقق شناخت در اقتصاد اسلامی کدامند؟ آیا گزارههای اقتصاد اسلامی باید منعکسکننده واقعیت باشند؟ ملاک اعتبار نظریات اقتصاد اسلامی مبناگروی یا انسجام گروی است؟ هرچند سؤالهای بالا، تمامی ابهامهای معرفتشناختی اقتصاد اسلامی را منعکس نمیکند؛ ولی زمینههای عمده مرتبط با چیستی، شرایط، منابع و اعتبار شناخت در اقتصاد اسلامی را منعکس مینمایند.
در علم اقتصاد اسلامی مشروط که وضعیت مطلوب تفسیر و تبیین میشود، نظریههای علمی از مفروضات و مسلماتی که از آموزههای اسلامی بهدست میآید به روش قیاسی ساخته میشود و از جهت منطقی صحیح نیست که برای اثبات صحت و سقم آنها به آزمونهای تجربی استناد شود؛ زیرا مفروض این است که این نظریات برای تبیین وضعیت موجود نیست؛ بلکه برای تبیین وضعیت مطلوب است؛ پس این ادعای شهید صدر (نظریههای علمی بهدست آمده از این طریق برای توضیح برخی حقایق زندگی اقتصادی در جامعه اسلامی مفید است؛ ولی اینگونه تفسیرها تا زمانی که با تجارب جمعآوری شده از واقع خارجی آزمون نشود نمیتواند مولد علم اقتصاد اسلامی بهصورت عام و دقیق آن شود؛ زیرا در بسیاری موارد بین زندگی واقعی و تفسیرهایی که براساس فروض صورت میگیرد، تفاوت وجود دارد) درست نیست؛ زیرا نظریاتی که از این طریق بهدست میآید، برای تفسیر واقع موجود نیست؛ بلکه برای تفسیر وضعیت مطلوب اسلامی است (همان، ص 141-142)."