چکیده:
ویلفرد مادلونگ (متولد 1930م) از جمله اسلامشناسان غربی است که میتوان گفت رویکردی تقریبا منصفانه و انگیزهای علمی در بررسی تاریخ اسلام دارد. وی در نوشتههای خود درباره تاریخ زندگی امام حسن(ع) به موضوعاتی چون ازدواجها و طلاقهای امام، صلح امام، مفاد صلحنامه و زندگی خانوادگی ایشان پرداخته و کوشیده است شبهات مطرح شده از سوی دیگر اسلامشناسان غربی درباره امام حسن(ع) را پاسخ دهد. اما خود وی مطرحکننده مطالبی است که منشأ شبهاتی درباره امام حسن(ع) شده است؛ مانند اختلاف نظر آن حضرت با اهداف و برنامههای امیرالمؤمنین علی(ع)، تمایل نداشتن ایشان به تصدی خلافت و تأیید روش حکومت عثمان از سوی ایشان. این نوشتار به بررسی انتقادی این شبهات و پاسخ به آنها بر اساس منابع تاریخی و روایی شیعی و سنی پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"65 اگر آن گونه که مادلونگ مطرح میکند امام حسن7 با جنگیدن با اهل بصره مخالف بوده، به حدی که با گریه و التماس از پدرش خواسته که جنگ را ترک کند، به چه علت قبول کرده که به عنوان قاصد راهی کوفه شود و پس از شماتت ابوموسی اشعری، مردم را برای پیوستن به لشکر امام علی7 تشویق کند؟ مگر این که سیاست جنگی پدر را قبول داشته و با وی هم عقیده بوده باشد.
نکته اینجاست که اگر واقعا امام تا این حد با شیوه و عملکرد پدر مخالف بوده و همواره آن را مطرح میکرده است، چرا باید در خطبهای که پس از وفات ایشان خوانده، نظراتی را ابراز دارد که مخالف دیدگاه واقعی او است؟ وی حتی در جایی دیگر مطرح میکند که بعد از این که امام حسن7 جانشین پدرش شد، این بدگمانی وجود داشت که وی ممکن است تسلیم معاویه شود و نقشههای جنگی پدرش را دنبال نکند.
نکته مهمی که مادلونگ از آن غفلت کرده این است که در زمان منصور عباسی به واسطه قیامهای نوادگان امام حسن7، حیات سیاسی خاندان عباسی با خطر جدی مواجهه شد؛ منصور در واکنش به این قیامها، در سخنرانی معروف خود سعی کرد تا با بیان مسائلی چون واگذاری حق خلافت توسط امام حسن7 به معاویه و مطرح کردن مباحثی در باب ازدواجها و طلاقهای متعدد ایشان، مشروعیت قیامهای کسانی چون محمد نفس زکیه و برادرانش را زیر سؤال ببرد؛ که البته به گمان منابع، منصور بود که نخستین بار این مسائل را مطرح کرد."