چکیده:
در اوایل قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی)، مناسبات سیاسی ـ نظامی گستردهای بین ملوک الطوایف اندلس و حکومتهای اسپانیایی شکل گرفت. در این میان، دولت بنی هود (حک. 431ـ503ق/1046ـ1118م)، به سبب نزدیکی تختگاه آنان به حوزه فرمانروایی مسیحیان اسپانیا و جنگهای درونخاندانی، ناگزیر روابط نزدیکی با دولتهای مسیحی ایجاد کرد و این مناسبات منجر به افزایش همکاری نظامی بنی هود با قشتاله شد؛ به گونهای که فرمانده برجسته نظامی قشتاله، رودریگو دیاز مشهور به السید کمپیدور، راهی دربار هودیان شد که با جنگاوری و کسب پیروزیهای بسیار، توانست نقشی مؤثر در سازمان نظامی و سیاسی هودیان ایفا کند. مقاله حاضر با تکیه بر منابع تاریخی و تحقیقات جدید، ابتدا حیات سیاسی ـ نظامی رودریگو دیاز در حکومت سانچو و قشتاله را به اختصار بیان کرده است و سپس با بیان چگونگی نفوذ، اقدامات و اهداف او در دوره بنی هود، بدین نتیجه رسیده است که به رغم حمایتهای بیدریغ حاکمان بنی هود، رودریگو دیاز پس از دستیابی به مناصب بلند حکومتی، پیمان خود با هودیان را نقض کرد و در پی تشکیل حکومتی مستقل در شرق اندلس برآمد. از همین رو، وی که به دستآویزی برای توجیه رفتارش نیاز داشت، اطاعت از آلفونسو، پادشاه قدرتمند قشتاله را گردن نهاد و آن را بهانه کرد و همکاری خود با بنی هود را قطع کرد
خلاصه ماشینی:
"بنابراین پرسش اصلی تحقیق این است که چه زمینههای تاریخی مهمی، بستر تأثیر ادب فارسی بر ادب عربی را فراهم آورد؟ و دیگر این که عمدهترین مصادیق این تأثیرها کدامند؟ طبق پیش فرض اصلی تحقیق، نقش شهرهای مهم حیره و یمن در عصر جاهلی و بصره و کوفه در دوره اسلامی، نیاز مسلمانان به مفاهیم تازه، روی کار آمدن عباسیان و نهضت ترجمه از مهمترین این زمینههای تاریخی به شمار میآیند که با بررسی در دو ادب فارسی و عربی، به روشنی صدها مصداق در این زمینه را میتوان مشاهده کرد.
نوشتار حاضر درصدد است با بررسی جایگاه السید در دربار سانچوی دوم و آلفونسوی ششم، به این سؤال پاسخ دهد که السید چگونه به دربار بنی هود راه یافت؟ و با چه اقداماتی توانست به قدرتی بزرگ در منطقه شرقی اندلس دست یابد؟ خاستگاه رودریگو دیاز که به سبب کسب پیروزیهای حیاتی برای فرمانروایان زمانش، اعراب وی را «السید» 601 یا سیدی 602 و اسپانیاییها او را «قهرمان یا سردار نبرد در دشتها» 603 خواندهاند، 604 در حدود سال 434ق/1043م.
فرناندو پیش از مرگ، کشور خود را میان سه فرزندش تقسیم کرد: قشتاله را به پسر بزرگش سانچو سپرد، لیون را به آلفونسو ارزانی داشت، امارت جلیقیه و پرتغال را به گارسیا بخشید، و نیز شهر توره Tora)) و سموره (Zamora) را به دخترانش اورکا (Urraca) و البره (Elvira) عطا کرد؛ بنگرید: عنان، پیشین، ج2، ص396؛ حجی، عبدالرحمن علی، التاریخ الاندلسی من الفتح حتی سقوط غرناطة، بیروت: دار القلم، 1976م، ص330؛ و نیز:Fitzhenry, Ibid, p 20."