چکیده:
«رنگ» یکی از مؤثّرترین ابزارهای آفرینش هنریـ ادبی است. با آنکه نمود این عنصر در گذشتة ادبیات فارسی، گوناگونی امروزه را نداشت، امّا همواره نقشی مهم و تعیینکننده در القای مفاهیم به مخاطب و تصویرسازیهای ادبی، بهویژه در حوزة شعر داشته است. بررسی میزان و نحوة کاربرد انواع رنگ در شعر کهن و معاصر، کوششی راهگشا برای ورود به دنیای عواطف و اندیشههای شاعران است. براساس همین اهمّیت، هدف مقالة حاضر، تحلیل کارکرد محتوایی انواع رنگهای بهکار رفته در غزلیات مولوی است؛ چهرهای که پس از جریانسازی سنایی و پیشگامی عطّار، شعر عارفانه را به اوج معنا و ژرفا رسانید و بررسی غزل او از این منظر میتواند به شناسایی بخش مهم دیگری از ذهنیات، تجربهها و ویژگیهای شعریش بینجامد. یافتههای این پژوهش نشان میدهند که در کل، مولوی انواع رنگ را در بافت موضوعیـ معنایی عرفان عاشقانه یا معانی تعلیمی به کار میبرد. این کاربرد، البتّه شامل جزئیات بسیار و متنوّع است. پربسامدترین رنگها در غزل او نیز به ترتیب عبارتند از: سیاه، سرخ، زرد و سبز.
خلاصه ماشینی:
براساس همین اهمیت ، هدف مقالۀ حاضر، تحلیل کارکرد محتوایی انواع رنگ های به کار رفته در غزلیات مولوی است ؛ چهره ای که پس از جریان سازی سـنایی و پیشـگامی عطار، شعر عارفانه را به اوج معنا و ژرفا رسانید و بررسی غزل او از این منظر می توانـد بـه شناسـایی بخش مهم دیگری از ذهنیات ، تجربه ها و ویژگی های شعریش بینجامد.
بعضی از مهم ترین این پژوهش ها عبارتند از: ـ حسن لی و احمدیان (١٣٨٦) در «کارکرد رنگ در شاهنامۀ فردوسی (با تکیه بـر دو رنـگ سیاه و سفید)» منتشر شده در ادب پژوهی (صص ١٦٥ـ١٤٣).
این مقاله نشان می دهد کـه رنگ های سیاه و سفید از نظر میزان بسامد، با تفاوتی آشکار نسبت به رنـگ هـای دیگـر در کانون توجه فردوسی بوده اند و بسـیاری از خاصـیت هـای روانشناسـی و اسـطوره ای آن ها در شاهنامه نمود یافته است .
رنـگ سـیاه بـه دلایلـی متعدد، با مضامین عارفانه پیوند می یابد که در ادامه و هنگام تحلیل شواهد غـزل مولـوی، بـا جنبه هایی ظریف از این پیوند روبه رو خواهیم شد، اما در کل ، می توان گفت از یک منظـر، «رنگ سیاه با کنار نهادن امیال دنیوی ارتباط دارد؛ همان گونه که مرگ سیاه یا موت اسـود عبارت است از تحمل آزار دیگران ؛ زیرا اگـر آن آلام نباشـد، انسـان طعـم محبـت خـدا را نخواهد چشید» (امینی لاری و خیراندیش ، ١٣٩٢: ٢٤).