چکیده:
اناگرام یکی از الگوهای مهم شناخت شخصیّت در روانشناسی نوین است که با بهکارگیری آن میتوان نوع تیپ شخصیّتی هر فرد را از میان تیپهای نهگانه بازشناخت. مولوی در مثنوی همانند یک هنرمند سترگ به خلق شخصیّتها پرداختهاست و همچون روانشناسی چیرهدست از لایههای درونی شخصیّتهای داستانهای خود آگاه است. یکی از داستانهای مهم و برجستة ادبی ـ تعلیمی در مجموعة حکایتهای دویستوچندگانة مثنوی، داستان «پادشاه و کنیزک» است که پادشاه نقش اوّل یا شخصیّت اصلی این داستان را اجرا میکند. مولوی با شیوههای مختلفی که در شخصیّتپردازی بهکار برده، مسیر شناخت نوع شخصیّت پادشاه را بر اساس الگوی اناگرام هموار ساختهاست. فضای کلی داستان، گفتار، اعمال، رفتار و ارتباط پادشاه با شخصیّتهای دیگر و نیز جایگاه فردی و اجتماعی او، زمینة این نوع بررسی و تحلیل را فراهم کردهاست. این جستار به شیوة تحلیلی ـ توصیفی بر آن است تا ویژگیهای شخصیّتی پادشاه را بر اساس تیپ هشتم الگوی اناگرام که همان تیپ «حاکم، رئیس و کنترلگر» (Challenger) است، با استناد به محتوای داستان پادشاه و کنیزک بررسی و تحلیل کند و یافتهها را بهصورت شکل و جدول ارائه نماید.
خلاصه ماشینی:
تحلیل روانشناختی تیپ شخصیتی «پادشاه » در داستان پادشاه و کنیزک مثنوی بر مبنای الگوی اناگرام * بیتا رضائی دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، تهران ، ایران ** مصطفی گرجی استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، تهران ، ایران فاطمه کوپا استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، تهران ، ایران مهدی شریفیان استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی سینا، همدان ، ایران (تاریخ دریافت : ١٣٩٤/٠٧/١٣؛ تاریخ پذیرش : ١٣٩٥/١١/١٢) چکیده اناگرام یکی از الگوهای مهم شناخت شخصیت در روانشناسی نوین است کـه بـا بـه کـارگیری آن میتوان نوع تیپ شخصیتی هر فرد را از میان تیپ هـای نـه گانـه بازشـناخت .
از آنجـا کـه در بررسـی تیـپ شخصیتی هر فردی نیاز به شناخت زوایای وجـودی اوسـت و ایـن شـناخت جـز بـا حضـور فیزیکی، کلامی و رفتاری فرد امکان پذیر نیسـت ، از ایـن رو، مهـم تـرین عامـل در انتخـاب نخستین داستان مثنوی و شخصیت پادشاه از میان شخصیت های دیگـر ایـن داسـتان ، وجـود شرایط لازم برای شناساندن این شخصیت است .
درونمایۀ داستان ، عشق است که یکـی از نمودهـای آن جسـم (Body) اسـت کـه تیـپ پادشاه بر اساس تیپ هشتم اناگرام در این وجه قرار میگیرد.
با توجه به پایان داستان ، نوعی تناقض در تیپ شخصیتی پادشاه دیده میشود که برای رسیدن به خواستۀ خود که همان حذف رقیـب (زرگـر) و بـه دسـت آوردن معشوق (کنیزک) است ، شخصیت اولیۀ پادشاه نشـان داده مـیشـود.