چکیده:
با توجه به جایگاه نور در حکمت اشراق این سوال پیش میآید که چرا سهروردی از یک سو نور را به جای وجود برگزیده و از سوی دیگر از شرق و غرب جغرافیایی که در مورد وطن به کار میرود، استفاده میکند. پاسخ اصلی نوشتة حاضر اثبات جهانمیهنی اشراقی از منظر سهروردی است. در این مجال با بررسی هستیشناسی نوری و به تبع آن معنای وطن از منظر حکمت اشراق به تحلیل جهان وطنی سهروردی میپردازدیم. با توجه به اینکه سهروردی از یک سو در هستیشناسی خود از نظام نوری استفاده میکند و از سوی دیگر واژههایی مرتبط با مقولة وطن مانند شرق و غرب را به کار میبرد؛ هستیشناسیاش با مقولۀ وطن و به واسطۀ آن جهانوطنی پیوند مییابد. بر این اساس در اندیشۀ سهروردی نه تنها وطن همسان با هستی است بلکه باید گفت عین هستی به شمار میرود و پهنای وطن به گسترۀ هستی امتداد مییابد. دراندیشۀ جهان وطنی سهروردی، چون انسانها متعلق به یک حیقیقت نوریاند به لحاظ ذاتی میان آنها اختلافی نیست و به یک اندازه دارای حرمت هستند بنابراین مبنا هیچ یک از اختلافات عرضی مانند رنگ و زبان و خاک و... حق ویژهای را به گروهی خاص نمیدهد و هیچ گروهی را بر دیگری برتر نمیکند.
خلاصه ماشینی:
با توجه به هویت یگانۀ نوری انسان و عارضی بودن مفاهمی مانند رنگ و مکان و زبان بر نهاد حقیقی انسان، باید پذیرفت که هیچ یک از مولفه های -قومیتی، زبانی و اقلیمی- در اندیشۀ جهانوطنی عقلانی افزونتر میشود و هرچه از مشرق پایین تر میآییم از ارزشهای انسانی و الهی و کمالات نورانی کاسته میشود؛ زیرا در حکمت اشراق حیات، ظهور، شعور و دانایی معادل نور به کار میرود (همان: ١١٧).
بدینسان او وجود آدمی را به مشرق و مغرب هستی تشبیه کرده و بدن انسان را بیانگر ظلمت و عدم نور و نفس را مشرق و نمایانگر نورانیت انسان بیان میکند و به تفسیری آن دو را جنبه های پدیدة واحدی میداند که اختلاف آنها به شدت و ضعف میان آن دو است (شجاری، ١٣٨٨: ١٢٩).
داستان از زبان مرغی نقل میشود که از وطن اصلی خود میپرسد < رجوع شود به تصویر صفحه> به این ترتیب امتداد عرضی وافقی از مشرق و مغرب حالت طولی و قائم پیدا میکند (نور بخش ، ١٣٨٤: ٥٣) و چون معیار شدت و ضعف در نورانیت و ظلمانیت موجودات، دوری و نزدیکی به نورالانوار است (سهروردی، ج٢، ١٣٨٠: ١٦٧-١٦٩)، جهان مادی در دورترین فاصله از مبدأ نوری در ژرفای چاه ظلمانی عالم مادی قرار میگیرد (همان: ٢٧٧-٢٨٧).
اما در مقابل جهان وطنی سهروردی به انسان و امور انسانی تکیه نمیکند و اندیشۀ خود را از امور انسانی به عالم روح و نورالانوار معطوف میکند و همۀ انسانها را با توجه به مشرق هستی به صورتی برابر در جهان وطن نوری در میآورد.