چکیده:
داستان کوتاه «به دزدی رفتهها» از ابراهیم گلستان نخستین نمونۀ داستان فارسی است که به شیوۀ روایتگری «سوم شخص محدود» نوشته شده است. گلستان، برای نخستین بار در ایران، کوشیده است امکانات زبان فارسی را در این شیوه بالفعل کند و جنبه های زیباییشناختی و معرفتشناختی آن را نیز لحاظ نماید. نقد این تجربۀ گلستان، در واقع، تحلیل نقطۀ آغاز این شیوۀ روایتگری در داستان فارسی است و ضرورت پژوهش دربارۀ آن را نشان میدهد. پس از طرح مباحثی نظری دربارۀ راوی محدود و روایت ذهنی برآمده از آن، داستان را نقدی درونمتنی کردهایم و بر اساس یافتهها به دو نتیجۀ کلّی رسیدهایم: 1. گلستان، «کلّیت و شاکلّۀ» داستان خود را بر شیوۀ راوی محدود نهاده است و با استفاده از گفتار مستقیم و غیرمستقیم شخصیت توانسته است «زمان و پیرنگی ذهنی» خلق کند. 2. گلستان در «اجرای» کلّیت مذکور، چند ضعف عمده نیز داشته است: توصیف زمینۀ رخداد، تشریح بدیهیات ذهن شخصیت، کمتوجّهی به منطق ذهنی میان گزارهها در نحو روایت، به کارگیری افعال و جملات رابط و توضیحی. این ضعفها نشان میدهد که دستیابی به زبان و پرداخت ویژۀ این شیوۀ روایت در ادوار بعد داستان فارسی، فرایندی تدریجی بوده است.
خلاصه ماشینی:
گلستان کلیت و شاکلۀ داستان خود را بر شیوۀ راوی محدود نهاده است و با استفاده از گفتار مستقیم و غیرمستقیم شخصیت توانسته است زمان و پیرنگی ذهنی خلق کند؛ 2.
3. پرسش تحقیق ابراهیم گلستان، در داستان «به دزدی رفتهها»، در بهرهگیری از شیوۀ روایتگری سومشخص محدود تا چه میزان موفق بوده است و ضعفها و قوتهای روایت ذهنی این اثر کدام است؟ 4.
روایت ذهنی، بهمنزلة یکی از اصلیترین شاخههای روایی مدرنیسم، برآمده از این مبنای معرفتشناختی بود و نویسندگان آن کوشیدند نشان دهند هر ادراکی از واقعیت ماهیتی ذهنیتمبنا دارد و اگر ذهن شخصیت داستانی بهدرستی نمایش داده شود، آنچه از آن حاصل میشود تکثر شناختهای محدود و نسبی است.
چنانکه در آغاز این بحث گفته شد، در تاریخ ادبیات داستانی ایران، نخستین نمونۀ روایتگری سومشخص محدود و بهرهگیری از دو گفتار مستقیم و غیرمستقیم در آن داستان «به دزدی رفتهها»ی ابراهیم گلستان است.
در بخش اول، راوی سومشخص محدود روایتگری خود را از زمان حال (همان شب) آغاز میکند و پابهپای کنشهای زینب (شخصیت کانونی) پیش میرود و هرجا میخواهد اطلاعات ذهنی زمان حال یا اطلاعاتی از زمان گذشته را عرضه کند وارد ذهن زینب میشود و از گفتار مستقیم یا غیرمستقیم او بهره میگیرد.
اما ضعف این بخش و بخشهای مشابه (هرجا گفتار مستقیم شخصیت آورده شده است) در کیفیت ورود راوی محدود به ذهن زینب و ارائۀ گفتار مستقیم اوست.
در این بخش، راوی محدود یکسره بر ذهن زینب متمرکز شده است و جریان واخوانی خاطرات گذشته و اندیشههای اکنون او پیوسته درهم آمیخته میشود و گفتار مستقیم او در میانههای گفتار غیرمستقیم هم آورده میشود.