چکیده:
قائل شدن به ذهنی بودن موضوع له الفاظ در قالب نظریه، درحقیقت همگام شدن با دیدگاه رایج و متعارفی است که امروزه در مجامع زبان شناسی طرفداران بسیار دارد و معتقدان به آن باید لوازمی را بپذیرند که در پاره ای از موارد با اصول مطرح در علوم ادبی سازگار نیست و برخی از پیروان آن خواسته یا ناخواسته از قصد و نیت ماتن عبور می کنند. این مقاله در پی آن است تا بررسی کند که ورود این نگاه چه تاثیری بر محققان زبان شناس فارسی گذاشته است و لوازم غیر قابل قبول مترتب بر قول به ذهنی بودن موضوع له الفاظ چیست و به چه دلیل بعضی از پویندگان این دیدگاه نمی توانند به نیت صاحب متن توجه کنند. مقاله حاضر برای پاسخ به این سوالات دیدگاه زبان شناسان معروفی همچون سوسور، پیرس، یلمزلف، بارات، ویمسات و بردزلی را مطرح می کند و ضمن نقد آن ها سبب عدول از قول به ذهنی بودن الفاظ و قائل به موضوع له بودن ماهیات خارجی را توضیح می دهد و نیز بررسی می کند بر اساس این دیدگاه چه چیزی بر قصد و نیت مولف تاثیر می گذارد. تاثیر این گونه مباحث در دیگر علوم مرتیط با الفاظ نظیر علم اصول و ادبیات و ورود و قبول برخی از نظریات آن ها در این دو علم، از دیگر اهداف مقاله حاضر است.قائل شدن به ذهنی بودن موضوع له الفاظ در قالب نظریه ، درحقیقت همگامشدن با دیدگاه رایج و متعارفی است که امروزه در مجامع زبانشناسی طرفداران بسیار دارد و معتقدان به آن باید لوازمی را بپذیرند که در پاره ای از موارد با اصول مطرح در علوم ادبی سازگار نیست و برخی از پیروان آن خواسته یا ناخواسته از قصد و نیت ماتن عبور می کنند. این مقاله در پی آن است تا بررسی کند که ورود این نگاه چه تاثیری بر محققان زبانشناس فارسی گذاشته است و لوازم غیر قابل قبول مترتب بر قول به ذهنی بودن موضوع له الفاظ چیست و به چه دلیل بعضی از پویندگان این دیدگاه نمی توانند به نیت صاحب متن توجه کنند. مقالة حاضر برای پاسخ به این سوالات دیدگاه زبانشناسان معروفی همچون سوسور، پیرس، یلمزلف ، بارات، ویمسات و بردزلی را مطرح می کند و ضمن نقد آنها سبب عدول از قول به ذهنی بودن الفاظ و قائل به موضوع له بودن ماهیات خارجی را توضیح می دهد و نیز بررسی می کند بر اساس این دیدگاه چه چیزی بر قصد و نیت مولف تاثیر می گذارد. تاثیر این گونه مباحث در دیگر علوم مرتیط با الفاظ نظیر علم اصول و ادبیات و ورود و قبول برخی از نظریات آنها در این دو علم ، از دیگر اهداف مقالة حاضر است .
خلاصه ماشینی:
"بارت برای اثبات این ادعا چند دلیل ذکر می کند: اول اینکه متنی که نگارنده تولید می کند، ایستا و ساکن نیست و در طول تاریخ و فرهنگ در حال حرکت است و براساس شرایط «تاریخی »، «جغرافیای »، «انسانی » و «فرهنگی » می تواند معانی مختلفی به خود بگیرد؛ برای مثال هر متن ادبی در چند قرن پیش دارای معنایی بود که الان آن معنا را نمی دهد.
هدف اصلی خواننده باید کشف نیت ماتن باشد و اموری نظیر «لزوم رسیدن به معنای الفاظ از جست وجوی درونزبانی » از سوسور، «عدم سکون متن تولیدشده از سوی نویسنده در طول تاریخ و فرهنگ و تحت کنترل نبودن امر غیر ساکن در دست مؤلف » از بارت ویا «جابه جا شدن قصد ماتن و قصدی که در تفسیر متن وجود دارد»، در مقاله ای با عنوان «مغالطة قصدی » از ویمسات و بردزلی ، قدرت عبور از نیت و قصد صاحب متن را ندارند و این گونه موارد نمی تواند به عبور از قصدی که نگارنده در صدد آن بود، منجر شود؛ زیرا در بررسی و تحلیل متن همة اسناد مکتوب و غیرمکتوب صاحب متن مرجع کار قرار می گیرد و نفس همین مطلب دال بر این است که خواننده در صدد کشف نیت صاحب متن است و اگر مکتوبات منکران این نظر، بدون توجه به آراء آنها تحلیل شود، این عمل را صحیح نخواهند شمرد؛ ولی با وجود این ، نپذیرفتن آن نظریات به منظور عدم کارایی آنها در برخورد با متن نیست و اشاره به استنباط فقهی مذکور در متن شاهد این ادعاست ."