چکیده:
ملاصدرا بر اساس اصولی ازجمله اصل جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء، حرکت جوهری و سیر نفس بین عوالم سهگانه و اثبات تجرّد قوه خیال، ضرورت وجود بدن اخروی و نحوه پیدایش آن و همچنین کیفیت آن را بیان میکند. طبق دیدگاه او بدن اخروی بدنی مثالی است که عینیت آن با بدن دنیوی بر اساس ملاک اینهمانی شخصی روشن میگردد. در این دیدگاه بدن مثالی بدنی جسمانی با ماده متفاوت و متناسب با عالم خیال است که با فاعلیت نفس خلق میشود. جان هیک نیز با اعتقاد به بازآفرینی انسان به عنوان واحد جسمی- روانی توسط قدرت پروردگار و ارائه نظریه بدل، وجود بدن اخروی را اثبات و آن را بدلی مشابه بدن دنیوی با ماده متفاوت، اما غیرروحانی معرفی میکند. او ملاک اینهمانی شخصی را حافظه میداند و به همین سبب بدن اخروی را بدنی جدید و غیر از بدن دنیوی تلقی میکند. در مقام مقایسه، دو دیدگاه دارای نقاط اشتراک و افتراقی هستند که بر اساس آنها میتوان دیدگاه جان هیک از فیلسوفان سنت دینی مسیحی را به دیدگاه صدرالمتألهین، بزرگترین فیلسوف اسلامی، نزدیک دانست.
Molla Sadra explains the necessity of existence of the otherworldly body and the process of its formation and also its quality based on some principles including: the rule of "corporeal origination and spiritual continuance" (jismaniah al-Huduth va ruhaniyah al-baqa')، motion in the category of substance and the course of soul in the three worlds and proving the immateriality of the faculty of imagination. He believes the otherworldly body is an ideal body and is identical with this world's body because of [having the same] personal identity. Ideal body، according to this view، is a corporeal body with a different material and correspondent with the world of imagination which is created by activity of the soul. Believing the recreation of human as a corporeal-mental unit by the power of God and presenting the theory of substitution، John Hick proves the existence the otherworldly body and introduces it as a similar substitute for the worldly body with a different non-spiritual material. He believes the criterion of personal identity [between the two bodies] is memory and for this reason he considers the otherworldly body is a new body and different from this world's body. Comparing the two views، they have some common and different points which show that the perspective of John Hick، the Christian religious tradition philosopher، is close to the view of Molla Sadra who is the greatest Islamic philosopher.
خلاصه ماشینی:
١. حقيقت انسان انسان بودن انسان به چيست ؟ آيا انسان همان بدن و اجزايش است يا روح و نفسي و يـا بعد غيرمادي نيز دارد؟ ميان پاسخ به اين پرسش و بحث کيفيت زنـدگي پـس از مـرگ رابطه اي مستقيم وجود دارد و با توجه به پاسخي کـه در رابطـه بـا حقيقـت انسـان داده ميشود، ميتوان سه ديدگاه مهم را درباره معاد شخصي مطرح نمود: ١.
همچنين يکي از استدلال هاي ملاصـدرا براي اثبات جسمانيت نفس و نه اثبـات حـدوث آن ، اين است که اگر نفس در ابتداي حدوث مجرد باشد و به ماده تعلق گيـرد، در ايـن صورت بايد گفت نوع طبيعي مادي از ارتباط يک امر مجرد و يک امر مـادي کـه هـيچ سنخيتي با هم ندارند، حاصل خواهد شد؛ درحاليکـه چنـين امـري باطـل اسـت ؛ زيـرا «ممکن نيست از يک امر مجرد و يک امر مـادي، ضـرورتاً نـوع طبيعـي مـادي حاصـل * شود» (همان ، ص ١٢) درنتيجه نفسي که جسمانيالحدوث است ، از بطن ماده به وجود آمـده و در تکامـل خود نيز محتاج ماده است ؛ زيرا نحؤە وجود نفس طوري است که تعلق بـه بـدن مقـوم ذاتي اوست ؛ به طوريکه اگر اين تعلق از او گرفته شود ديگر نفس نخواهد بود.