چکیده:
اندیشمندان در باب علم الهی آثار ارزندهای را خلق نمودهاند. در این راستا ملاصدرای شیرازی به گونه مبسوط به این مبحث پرداخته است. وی قاعده «بسیط الحقیقه، کل الاشیاء و لیس بخارج منها» را محور اصلی مباحث در این باب قرار داده است. ملاصدرا از علم الهی ذات به ذات، در پی اثبات علم الهی به اشیا پیش از خلق و پس از خلق است. نگارنده بر این باور است که علیرغم جامعیت دیدگاه ملاصدرا در باب علم پیشین الهی نسبت به دیدگاه بزرگان سلف خود، همچون سهروردی و ابنسینا، دیدگاه وی اشکالات متعددی دارد؛ ازاینرو به تبیینی کاملتر نیاز دارد. این نوشتار با تکیه بر مقدماتی چند در صدد اثبات حصولیبودن علم پیشین الهی به اشیاست؛ گونهای از علم حصولی که کاملتر از آن قابل تصور نیست.
Some precious writings have been produced by scholars on the Divine knowledge. Molla Sadra has elaborately discussed this topic. He has considered the rule of "basit-ol-haqiqah kol al-ahsya' va laisah be kharej menha– the pure simple being is the whole being، and is not out of it" as the main point of this discussion.
Noticing God's knowledge of [his own] essence، Molla Sadra tries to prove God's knowledge of Himself before their creation and after their creation. Although I believe Molla Sadra's view on God's prior knowledge is comprehensive compared with his previous philosophers such as Sohrevardi and Ibn-Sina، but his idea has various problems and needs a more complete expression. Stressing on some introductions، I will try to prove God's prior knowledge of objects is an acquired knowledge; a kind of acquired knowledge that no more complete knowledge may be imagined beyond it.
خلاصه ماشینی:
با توجه به تقسيم بندي موجود به موجود مادي و موجود مجرد و نيز تعريفـي کـه از موجود مجرد در فلسفه ارائه ميشود مبني بر اينکه موجود مجرد، موجـودي اسـت کـه هيچ گونه جهت قوه و حالت منتظره اي ندارد و به سمت شدن پيش نمـيرود و آنچـه را که ميتواند در عالم ابداع واجد باشد و براي آن ممتنع نباشد، همه را بالفعل واجد است همچنين با توجه به اصل تشکيک وجود حکمت صدرايي مبنـي بـر اينکـه خداونـد در بالاترين مرتبه وجودي و تجرد که بالاتر از آن قابل تصور نيست ميباشد، به دست مي - آيد که آنچه براي خداوند ممکن باشد و ممتنع نباشد، ازجمله علم بـه ذات و علـم بـه غير ذات ، همه را بالفعل داراست .
تبيين قاعده بسيط الحقيقه ملاصـدرا قاعده «بسيط الحقيقه کل الاشياء» را اين گونه تبيين مـي کنـد: بسـيط الحقيقـه يعني حقيقتي محض که هيچ گونه ترکيبي در آن نيسـت و همـه چيـز اسـت ؛ زيـرا اگـر بگوييم بسيط الحقيقه همه اشيا نيست ، مستلزم آن است که ذاتش مرکب از وجود شـيء و عدم شيئي ديگر باشد و چنين حقيقتي بسيط نخواهد بود، اگرچه اين ترکيب حتي بـر حسب اعتبار عقل باشد؛ درحاليکه فرض و برهان بر اين بود که آن ذات ، بسيط محض است و اين بر خلاف فرض است ؛ ازاين رو آنچه بر حسب فرض و برهان بسيط اسـت ، اگر آن را هويتي مرکب از وجود و عدم بدانيم ، مانند اينکه الف باشـد، ولـي ب نباشـد، در اين صورت داراي دو حيثيت خواهد بود: حيثيت اول مثلا الف بـودن و حيثيـت دوم ، ب نبودن است که اين دو حيثيت متفاوت اند؛ زيرا در غير اين صورت مفهوم الـف بـودن با مفهوم ب نبودن يکي خواهد بود و اين امر بالضروره باطل است ؛ پـس ملـزوم ، يعنـي اينکه هويت بسيط ، شيئي باشد و شيئي ديگر نباشد نيز باطل است .