چکیده:
تحولات چند دهه اخیر که از آن تحت عنوان اسلام گرایی، بنیادگرایی یا بازگشت دین به روابط بین الملل نام برده می شود، تاکنون علاوه بر موضع گیری های سیاسی، به مجادلات نظری فراوانی در حوزه های مختلف علوم اجتماعی از جمله دانش روابط بین الملل رقم زده است. تا پیش از رویدادهای اخیر، عملا مقوله دین به دلایل مختلف در آثار اصلی نظریه های روابط بین الملل مورد بی توجهی قرار گرفته بود و جریان اصلی نظریه پردازی در روابط بین الملل عوامل فرهنگی و اجتماعی و از جمله مسئله دین را اموری مربوط به حوزه داخلی دولت ها و نامرتبط با حوزه روابط بین الملل تلقی می کرد. با این حال، بسیاری از نظریه پردازان اهمیت تاثیرگذاری ادیان در رویدادهای پس از جنگ سرد را به منزله بازگشت دین به روابط بین الملل و مستلزم بازنگری جدی در پیش فرض های نظری دانش روابط بین الملل ارزیابی می کنند. فرض مقاله حاضر این است که به رغم آن که تحولات مرتبط دین در سه دهه گذشته تاثیرات تعیین کننده ای بر معادلات بین المللی و شرایط زیست جهانی گذاشته، دانش روابط کمک زیادی به فهم این تحولات نکرده است.
خلاصه ماشینی:
"برخـی ماننـد یورگنزمـایر بـا پذیرش گفته ولتر که معتقد بود با صلح وستفالی دوران جنـگ هـای مـذهبی بـرای همیشه به پایان رسیده است و این اشتباه عصر روشـنگری کـه پیشـرفت دانـش و نفوذ دین مانعه الجمع هستند، از بازگشت دین به واقعیت روابط بـین الملـل سـخن گفتند و برخی دیگر معتقدند که دین همیشه یک عامل در روابط میان ملت ها بوده است ، اما اغلب در دانش روابط بین الملل مورد غفلت نظام منـد قـرار گرفتـه اسـت (کوبالکوا ٧٠).
بنابراین پرسشی که میتواند قابل طرح باشـد ایـن اسـت که این ناتوانی از کجا نشأت میگیرد؟ آیا با اندکی اصلاح در نظریـه هـای موجـود میتوان تبیینی واقع بینانه از تحولات جدید ارائه داد؟ آیا تاکید بر مقولات غیرمادی نظیر دین ، انگاره ها، فرهنگ ، اخلاق ، هنجارها و ارزش هـا کـه در دهـه هـای اخیـر برجستگی زیادی پیدا کرده اند، و نظریه پردازان و تحلیل گران نیـز تـلاش مـیکننـد برای آن جایگاهی در روابط بین الملل بازکنند، مشـکل روابـط بـین الملـل را حـل خواهد کرد؟ چرا در مقاطعی از تاریخ یا بخش هایی از جغرافیای انسانی ایـن امـور از اهمیت و برجستگی بیشتری برخوردار می شـوند و در زمـان هـا یـا مکـان هـایی بی رمق تر و کم رنگ تر جلوه می کنند؟ چرا فرهنگ ها و ارزش ها گاهی پر سر وصدا و گاهی خاموشند؟ مرزبندی یا نقاط تلاقی آنها با امور مادی کجاست ؟ در نتیجه تحولات جدید یا ما باید بپذیریم که با یک روابط بین الملـل جدیـد مواجه هستیم که منطق متفاوتی نسبت به روابط بین الملل سنتی دارد و یا آنکه باید دانش روابط بین الملل را به گونه ای بازتعریف کرد کـه توانـایی توضـیح تحـولات جدید را داشته باشد."