چکیده:
تجاوز سراسری ارتش رژیم عراق از زمین، هوا و دریا به جمهوری اسلامی ایران در 31 شهریور 1359 حادثه مهمی است که بررسی ابعاد آن برای نسل حاضر و آینده دارای اهمیت فراوانی است. یکی از پیامدهای بسیاری از جنگها ازجمله جنگ ایران و عراق، بُعد اسارت است. هدف مقاله حاضر بررسی این پیامد جنگ هشتساله بین دو کشور ایران و عراق است. این مقاله هم از زاویه تجربههای زنانه و هم تجربههای مردانه به مقولۀ اسارت نگریسته است. در این راستا با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و مبتنیبر رویکرد عرفی، دو مجموعه خاطرات دوران اسارت با عنوان «من زندهام» ـخاطرات دوران اسارت معصومه آبادـ و «حکایت زمستان» ـخاطرات دوران اسارت عباس حسینمردیـ بررسی شده است و در ادامه، مفاهیم، مقولههای فرعی و درنهایت، مقولههای اصلی، برگرفته شده است. نتایج بهدستآمده در این مقاله نشان میدهد که اسارت برای اسیران ایرانی تا حد زیادی بهعنوان ادامۀ مقاومت و مبارزه تعریف شده بود، اما بهطور خاص، تجربههای این زنان و مردان، ذیل 16 مقوله فرعی قابلتقسیمبندی است که با تحلیل و جمعبندی در قالب 6 مقوله اصلی تعریف میشوند که عبارتند از: تعارض مکانی، خشونت، عوارض جسمانی، تجربههای روانی، سازوکارهای مقابله با بحران، و سیاستهای خصمانه.
خلاصه ماشینی:
نتایج بهدستآمده در این مقاله نشان میدهد که اسارت برای اسیران ایرانی تا حد زیادی بهعنوان ادامۀ مقاومت و مبارزه تعریف شده بود، اما بهطور خاص، تجربههای این زنان و مردان، ذیل 16 مقوله فرعی قابلتقسیمبندی است که با تحلیل و جمعبندی در قالب 6 مقوله اصلی تعریف میشوند که عبارتند از: تعارض مکانی، خشونت، عوارض جسمانی، تجربههای روانی، سازوکارهای مقابله با بحران، و سیاستهای خصمانه.
مطالعۀ اسارت نظامیان و غیرنظامیان ایرانی، نهتنها از منظر تاریخی و سیاسی دارای اهمیت است، بلکه خود تجربه اسارت بهعنوان یک پدیدۀ اجتماعی و حتی فرهنگی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است؛ چگونگی رویارویی گروهی از افراد یک جامعه با پدیدۀ اسارت، درک آنها از این پدیده، راهبردهای مقابله با این پدیده، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن و همچنین نقش هنجارها و Duhaime Hunt باورهای آن جامعه در چگونگی رویارویی افراد، باید بررسی شود.
نکته قابلتوجه این است که اسارت، بهطور عمده، امری دارای هویت مردانه است، زیرا تعداد قابلتوجهی از اسیران را مردان تشکیل میدهند و ازهمینرو نیز بیشتر، تجربههای مردان از اسارت مطرح و تحلیل میشود، اما بررسی جامعهشناختی تجربۀ زنانه از جنگ در کنار تجربههای مردان نیز از برخی جنبهها دارای اهمیت است، زیرا جنسیت، یکی از خطوط مهم ایجادکنندۀ شکافی است که افراد جامعه بر پایه آن تقسیم میشوند (نینکیک 1 و نینکیک، 2002، 547)؛ بنابراین، چنین بررسیهایی به ما کمک میکند تا دریابیم که جنسیت چگونه میتواند منجر به ایجاد تجربههای مشابه یا متفاوتی از اسارت شود؛ بهعبارت دیگر، ویژگیهای جنسیتی زنان و مردان تا چه اندازه میتواند بر برخورد آنها با این شرایط محیطی دشوار، تأثیرگذار باشد.