چکیده:
ﻃﻨﺰ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮑﯽ از ﺷﯿﻮه ﻫﺎی راﯾﺞ ادﺑﯽ در ﻣﯿﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ از دﯾﺮﺑﺎز وﺟﻮد داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﻃﺒﯿﻌﺖ اﯾـﻦ ﻧـﻮع ادﺑـﯽ ﻫﺮﭼﻨـﺪ ﺑـﺮ خنده استوار است:اما باید توجّه داشت که در طنز،خنده،غایت و هدف نیست؛بلکه وسیله ای است برای بیان نارسایی ها و آگاه ساختن مخاطب نسبت به رذالت ها و ناروایی هایی که در متن جامعه جریان دارد.«بدیع الزمان همدانی»و«عبید زاکانی»از نویسندگان طنرپرداز هستند که به دلیل برخورداری از قریحه لطیف و زبانی موثر و گیرا،اثار فراوانی با دورنمایه طنز آفریده و با استفاده از چاشنی شوخی و خنده،نابهنجاری های اخلاقی و اجتماعی عصر خویش را به باد انتقاد گرفته اند.از این رو،پژوهش حاضر بر آن است تا با رویکردی تطبیقی و به روش توصیفی-تحلیلی،مفاهیم طنز را در آثار این دو ادیب بررسی و تحلیل نماید،یافته های پژوهش نشان می دهد که این دو نویسنده با وجود اینکه در دو حوزه زبانی متفاوت-عربی و فارسی-پا به عرصه هستی گذاشته اند و گرایش های متفاوتی داشته اند؛ولی در آثار طنز آنها،رویکردهای مشابهی دیده می شود.مفاهیمی همچون:تظاهر و تدین دروغین،تملّق و چاپلوسی،بی عدالتی و نابرابری،فقر و گرسنگی و بخل و خسیسی،برجسته ترین مفاهیمی هستند که در آثار دو ادیب،دست مایه طنز قرار گرفته اند.
خلاصه ماشینی:
"در مقامات بدیع الزمان همدانی، بارها ثروتمندانی بـه تصـویر کشـیده شـده انـد کـه بـا سـوء استفاده و پایمال کردن حق دیگران و رشوه دادن به قضات ، به مال و ثروت فراوانی دست پیدا کرده اند؛ بنـابراین ، بـدیع الزمـان همدانی در قالب طنز در پی اصلاح امور است و با برجسته کردن این رویکرد زشت و ناپسند در جامعه از وضعیت موجـود انتقـاد میکند.
اما با وجود فاصلۀ زمانی که میان عصر عبید زاکانی و بدیع الزمان همدانی وجود دارد، انتقاد از این صفت مذموم نیز در آثار عبید زاکانی نیز آمده و بارها در قالب حکایت های طنزآمیزی بیان شده است ؛ و ایـن نشـان از آن دارد کـه هـر دو ادیـب ، رونـد تزایـد سقوط و انحطاطا اخلاقی و سرایت آن از جانب طبقۀ توانگر جامعه را در عصر خویش شاهد بـوده انـد و در بـیگمـان در چنـین آشفته بازاری، زبان طنز و شوخی و پرهیز از صراحت بیان ، بهترین زبان برای انتقاد از وضعیت موجود است .
مثلا عبیدزاکانی در یکی از طنزهای گزنده خود این موضوع را به خوبی نشان داده و معلـوم می کند که متاع تملق و چاپلوسی دست کم در دربار ایران و قدرت مندان مستبد وجود داشته است به ایـن ترتیـب مـی تـوان دریافت که در آثر عبید زاکانی بر خلاف مقامات بـدیع الزمـان همـدانی، حکومـت هـا، خاسـتگاه عمـدة چاپلوسـی بـوده اسـت و چاپلوسان به خاطر منافع شخصی خودشان به تملق و مبالغه درباره خصوصیات و توانایی های افراد متوسل می شـدند و آنهـا را ستایش می کردند: سلطان محمود را در حالت گرسنگی خوراک بادنجان بورانی پیش آوردند."