چکیده:
این نوشتار درصدد ارائه فهمی هستیشناسانه از تروریسم در غرب آسیا با تکیه بر نظریه سازهانگاری اجتماعی است. از نظر نویسنده، تروریسم بیش از آنکه پدیدهای جنایی یا سیاسی باشد، پدیدهای تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است و بیش از آنکه پدیدهای ماقبل مدرن باشد، در بطن مدرنیته و متأثر از ساختها و کارگزاران آن ایجاد شده است. در واقع، تروریسم معنایی از معانی مدرنیسم است که از درون ساختهای الزامبخش آن ایجاد شده است. اما در این مسیر تنها معنای منفعلی در برابر ساختار نیست، بلکه بر بار معانی ساختاری اضافه میشود که سبب بازتولید بیشتر تروریسم میشوند. رابطه تکوینی ساختار و کارگزار در خلق پدیده تروریسم امری مستمر و مداوم است که بدون آن معنای تروریسم هم موضوعیت نخواهد داشت.
The author intends to offer an epistemological understanding of terrorism in the West Asia from the social constructivist theory point of view. The author argues that terrorism is a historical، social، economic and cultural phenomenon rather than a political and criminal phenomenon. And it is driven from modernity and affected by its foundations and agencies and therefore it has a weak attachment to the pre-modernity age. In fact، terrorism has a connotation that belongs to modernity and grown-up from it's foundations. However، it is not a passive meaning against the set is chapter but it's connotation paves the way to strengthen that phenomenon. The constructive relationship between the structure and agency in creation of terrorism is a continuous one and Knack of that meaning prevents terrorism to a marriage.
خلاصه ماشینی:
تروريسم چيست و چرا و چگونه شکل گرفتـه اسـت ؟ چـه کسـاني بـه آن شـکل داده اند؟ و چه کساني اصول و هنجارها و مباني آن را تعريف مي کنند؟ آيـا تروريسـم انتخـابي آگاهانه است يا در بستري از الزام هاي ساختاري شکل مي گيرد؟ اين الزام هـاي سـاختاري چـه هستند و چگونه به تروريسم شکل مي دهند؟ آيا تروريست ها تنها تروريست هسـتند و بـا ايـن هويت زاده مي شوند يا هويت هايي جداي از تروريست بودن هم دارند؟ اين هويت هـاي ديگـر، چگونه بر تروريست شدن يک تروريست تأثير دارند؟ و خود اين هويت ها چرا شکل گرفته اند؟ آيا با پيش فرض مي توان تروريسم را به عنوان پديـده اي مـذموم محکـوم کـرد؟ آيـا تروريسـم پديده اي سياسي و جنايي است يا فراتر از آن ، پديده اي تاريخي، اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي است ؟ چه کساني و چرا پيش فرض هاي تروريسم را به عنوان عقلانيـت غالـب بـر مـا تحميـل کرده اند؟ و...
در اين ميان ، ساختار اجتماعي کـلان و سيسـتميک بـا قواعـد امـري (نـامتوزان سـاز)، متعهدکننده (تسهيلي) که خود متأثر از سطوح ديگر تحليل است ، عامل غالـب در شـکل گيـري الگوهاي نظم سنتي بوده است که در قالب آن هم به تروريسـم شـکل داده ، هـم آن را تعريـف کرده و هم توان کنترل ، مديريت و سرکوب آن را با تبديلش به الگوهـاي بـه هنجـار در اختيـار داشته است .
اما به علت تغيير ماهيتي در قواعد آن که خود متأثر از روابط بيناذهني پـيش بينـينشـده در درون ساخت اجتماعي بوده است ، اين نظم سنتي با چـالش جديـدي روبـرو شـده اسـت کـه عملکردهاي کنترلي سابق آن را تضعيف کرده است و با تکثير هرچه بيشتر تروريسم نـوين در غرب آسيا مواجه شده که در ارتباطي برساخته ، اين تکثير، سـاختار را هـم بـا بحـران اساسـي روبرو ساخته است .