چکیده:
مفهوم قدرت ملی بعد از پیدایش و شکلگیری دولتهای ملی از اروپا به سایر نقاط گسترش یافت و اکنون دستیابی به آن برای همة کشورها، مهمترین سازوکار تحقق منافع و اهداف ملی محسوب میشود. قدرت ملی با منشأ و مبادی گوناگون نظامی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فناورانه، جغرافیایی و... در یک کارکرد جمعی حاصل میشود، درحالیکه عوامل مختلفی دولتها را در حصول و تحقق آن مرتب با تهدید روبهرو میسازد. درنتیجه، گسترش کشمکشهای قومی و افزایش اهمیت آن در سیاست بینالملل، وجود قومیتها و بهتبع آن تصور تضعیف قدرت ملی به فرضیهای تعمیمپذیر در تحلیل مناسبات قومیت و چالش حاکمیت سیاسی تبدیل شده است. در همین راستا، «ترکیب ملت»، «کمیت اقلیت» و «مشارکت سیاسی مردم (اقلیت)» از نظر اینکه نشاندهندة میزان همگونی یا ناهمگونی جمعیت کشور و میزان مشارکت سیاسی مردم جامعه در مشروعیتبخشیدن به نظام حاکم است، همواره بهعنوان عاملی قدرتآفرین مدنظر دولتهاست. براساس استدلال پژوهش حاضر، روابط متقابل گروههای اقلیت (قومی، مذهبی و...) و حاکمیت کشورها بر افزایش یا کاهش قدرت ملی نقشی مؤثر دارد. روش این تحقیق توصیفی- تحلیلی است و نتایج آن نشان میدهد تلفیقی از خواست اقلیتها، ضعف حاکمیت ملی و همچنین حمایتهای عوامل خارجی ممکن است نقش اقلیتها را در کاهش قدرت ملی کشورها افزایش دهد.
خلاصه ماشینی:
پس با توجه به نقش ترکیب و ناهمگونی جمعیت در قدرت دولت ها، باید این چالش را مسئله ای مهم درنظر گرفت و بررسی کرد: اقلیت های فضایی- با توجه به شاخص های کمی و ترکیب جمعیت - مشارکت سیاسی مردم - چه نقشی در کاهش یا افزایش قدرت ملی دارند؟ اقلیت های فضایی برای مطالبات خود چه روندی را دنبال میکنند؟ نقش عوامل خارجی در انفعال اقلیت های فضایی چیست ؟ راهکارهای کاهش فشار اقلیت های فضایی بر دولت ها چیست ؟ نقش دولت های ملی در زمینۀ مدیریت و ساماندهی اقلیت های فضایی چیست ؟ در این راستا، این فرضیه مطرح میشود: تنوع و تکثر قومی (اقلیت ها) نقشی مؤثر در کاهش قدرت ملی کشورها دارد.
این الگوها در طول زمان ثابت نیستند و روابط میان مردم ، مکان و حکومت ، همواره درحال سیلان است (مویر، ١٣٧٩: ١٩٦)؛ برای نمونه ، در اتحاد جماهیر شوروی با روند افزایش قدرت حکومت و توسعۀ قلمرو، افراد اکثریت سلطه جو به حریم اقلیت های پیرامونی نفوذ و مهاجرت کردند و این روند تا بعد از جنگ جهانی دوم نیز ادامه داشت ، اما با ضعف دولت مرکزی در سال ١٩٩١، جمهوریهای این کشور هرچند پذیرای انبوه مهاجران روسی بودند، پس از مبارزاتی کوتاه برای استقلال - که بسیار صلح آمیز و در عین حال شدید بود- دوباره به عنوان کشورهای مستقل روی کار آمدند (همان : ٢٣٣-٢٣٤).