چکیده:
چند (یا چندین) ساحتی بودن «خود»، و نسبت آن با هویتهای متکثّر، باعث شده که این مقوله در هر حوزهای تعریف خاصّی داشته باشد. در روایتهای پسامدرن، مفهوم «خود» با تکیه بر تلقی پساساختارگرایانه و با چشماندازی متفاوت از دوران قبل، بهعنوان امری همواره در تعلیق و مبتنی بر هویتهای همواره متکثّر تعریف میشود. این رویکرد ویژه از مبانی مهم در داستانپردازی نویسندگان پُستمدرنی چون محمّدرضا کاتب است. در این مقاله، به روش توصیفیـ تحلیلی، ضمن تبیین تلقی پُستمدرنیستی از مفهوم «خود» و بررسی ریشههای پساساختارگرایانة آن، نقش مقولة تعویق «خود» در داستانپردازی کاتب بررسی و تحلیل میشود. نتایج این تحقیق، نقش مقولة «تعویق و عدم قطعیتِ خود» بهعنوان یکی از شگردهای اصلی در داستانپردازی و روایتپردازی در برخی داستانهای کاتب را نشان میدهد؛ چنانکه این مقوله امری صرفاً ژرفساختی نیست و از مهمترین ابزارهای او به هنگام بازنمایی هویت نویسنده ـ راوی، راوی، راوی ـ کنشگر، شخصیتها و یا حتی خود اثر ادبی است و بهصورتهای مختلفی چون شکّ هستیشناختی بر اثر عدم تعیّن «خود»، و تکثّر هویتها در نتیجة تکثّر ذهنیتها تا تنزل جایگاه فرد به سوژگی، قهرمانزدایی و یا حتّی انسانزدایی نمود یافتهاست و این مسئله، چالشهایی جدّی برای برخی تعاریف روایت پیشامدرن به وجود میآورد.
خلاصه ماشینی:
نتایج این تحقیـق ، نقـش مقولـۀ «تعویـق و عـدم قطعیـت خود» به عنوان یکی از شگردهای اصلی در داستان پردازی و روایت پردازی در برخی داستان های کاتـب را نشان میدهد؛ چنانکه این مقوله امری صرفا ژرف ساختی نیست و از مهم ترین ابزارهـای او بـه هنگـام بازنمایی هویت نویسنده ـ راوی، راوی، راوی ـ کنشگر، شخصیت ها و یا حتـی خـود اثـر ادبـی اسـت و به صورت های مختلفی چون شک هستیشناختی بر اثر عدم تعین «خود»، و تکثر هویت ها در نتیجۀ تکثر ذهنیت ها تا تنزل جایگاه فرد به سوژگی، قهرمان زدایی و یا حتـی انسـان زدایـی نمـود یافتـه اسـت و ایـن مسئله ، چالش هایی جدی برای برخی تعاریف روایت پیشامدرن به وجود میآورد.
بـا توجـه بـه صبغۀ اجتماعی «خود»، میتوان گفت که روایت های متکثر و گسیخته ای که منجر به تکثـر هویت ها در داستان میشود، گونه ای از تکثر گفتمان ها در داسـتان اسـت ؛ یعنـی داسـتان از خرده گفتمان هایی تشکیل شده است که هر یک از این گفتمان ها هویـت و «خـود» ویـژه ای برای فرد تعریف میکند که با هویت و «خود» دیگر فرد در خـرده گفتمـان دیگـر متفـاوت است .
این روند در داستان های بعدی کاتب که رویکردی پست مدرن یافته اند، به مراتـب تشدید شده است ، چنانکه میتوان گفت مقولـۀ تکثـر هویـت هـا و عـدم قطعیـت «خـود»، از مهـم تـرین رویکردهـای کاتـب بـه روایـت پسـت مـدرن اسـت .